امروز : سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

|

دمای هوای شهر

  • کد خبر :

    61787

  • /
  • تاریخ و ساعت :

    12:18 | ۲۷ فروردین ۱۳۹۵

  • /
  • دسته بندی :

  • پ

Iran Ghazagh 1 1 300x198 - مروري كوتاه بر تاريخ قوم قزاق/زبان قزاقی و گویش‌ها

تورکمن نیوز  روند شكل‌گيري خلق قزاق بصورت مستقل ادوار طولاني توسعه تاريخي را از سر گذرانده است . طبق اسناد مكتوب چين ، ايران و يونان باستان در قرون 7 ـ 4 ق.م. سكاها در منطقه آسياي مركزي اقامت گزيدند.

مركز اقامتگاه طايفه‌اي از سكا، موسوم به « سكاهاي كلاه پوست مخروطي پوش » دره ايله و منطقه ژتي سو بود. حدود سده 4 ـ 3 ق.م. اتحاديه طوايف پيشين سكاها از هم پاشيده و بجاي آن سه اتحاديه طايفه‌اي اويسون‌ها، قانقلي‌ها و آلان‌ها تشكيل شد.

اتحاديه طايفه‌اي اويسون ها منطقه اي وسيع از سلسله جبال شرقي تيانشان تا رودخانه چو و از درياچه بالخاش تا ايستيك كول را براي سكونت برگزيدند . در اسناد مكتوب آن روزگار چين، دره ايله و منطقه ژتي ـ سو كه مركز اقامتگاه اويسون‌ها بود، « وطن اجدادي اويسون ها » ناميده شده است.

اتحاديه طايفه اي قانقلي ها در منطقه قره تائو و حوزه مياني سيردريا مكان گرفتند . اتحاديه طايفه اي آلان ها در اراضي واقع در بين سواحل غربي درياچه آرال و سواحل شمالي درياچه خزر اقامت گزيدند . در سالنامه هاي چين باستان قبچاق ها « خوشه » و « اوژه » ناميده شده‌اند.

آنان در طول ارتيش ، تا ريم و دامنه هاي خالبين جاي گرفتند . حرفه اصلي اين طوايف دامداري به صورت كوچرو و نيمه كوچرو بود . همچنين داراي زراعت ، فلزكاري پيشرفته ، نجاري ، زرگري ، چرمسازي ، بافندگي و ساير صنايع دستي بودند . اتحاديه طايفه اي اويسون ها در بين اتحاديه هاي طايفه اي نامبرده از همه بزرگتر بود و آنان از قرون دوم ق.م. در دره رودخانه ايله و منطقه ژتي سو استقرار يافته و با طوايف سكا و اولوژوز كه از قبل در اين منطقه زندگي مي كردند درآميخته اجداد اوليه خلق قزاق را تشكيل دادند . اويسون ها حكومتي قدرتمند تأسيس نموده با مناطق مركزي صحراي چين ارتباط تنگاتنگ سياسي ، اقتصادي و فرهنگي برقرار ساختند . اين روابط مسالمت آميز چهارصد سال دوام يافت. اين امر در گشايش و حفاظت از جاده ابريشم ، طريق ارتباطي مهم شرق و غرب در آن زمان ، نقشي اساسي داشت .

در سال 552 ميلادي طوايف دامدار كوچرو ترك در كوهستان آلتاي اسكان يافته و خانات ترك را تأسيس كردند .

در سال 582 اين خانات به دو شاخه شرقي و غربي منشعب گرديد . مركز حاكميت خانات غربي در « وطن اجدادي اويسون ها » قرار داشت . طوايف قديمي قزاق كه ساكن منطقه اي پهناور بودند مشمول خاقانات ترك غربي شدند . در سال 659 ميلادي سلطنت تان ، خاقانات ترك غربي را سرنگون ساخت . سپس بجاي آن خاقانات توركش تأسيس شد . مركز آن نيز در دره ايله و منطقه ژتي سو قرار داشت . طوايف قزاق اينك با خاقانات توركش متحد گرديدند . چندان طولي نكشيد كه مملكت توركش به دست طوايف قرلغ افتاد . خاقانات قرلغ در سالهاي 940 ـ 776 دوراني بهم زدند . بسياري از طوايف قزاق زير دست خاقانات قرلغ قرار گرفتند . اين طوايف سپس تابع خاندان قره خانيان ( قرون 11 ـ 10 ) شده و در قرن 11 تابعيت سلطنت ليائوي غربي را پذيرفتند كه كِدٍنها يا قره ختائيان تأسيس كرده بودند . مملكت قيماق كه در قرون 10 ـ 9 در طول رودخانه ارتيش بسر مي بردند ، در قرن 11 بدست طايفه قبچاق افتاد . در قرن 11 قبچاق ها بر دشت پهناور قزاق حاكم شدند . آنان در اواسط قرن 11 دولت غز ( به مركزيت ينگي كِنت ) واقع در سفلاي سيردريا را در هم كوبيده « مضافات الغز » را به دشت قبچاق ضميمه كرده و غزها را به سوي منقشلاق و تركمنستان عقب راندند . سپس مناطق دشت خزر را تابع خود ساخته به توسعه قلمرو خويش پرداختند . صحاري مجاور را نيز طي كرده به رودخانه دنيپر رسيدند . بخشي از ساكنان قبلي اين سرزمينها ، آلانها ، غزها و خزرها به قبچاقها پيوستند . در آغاز قرن 13 طوايف قبچاق كاملاً قدرت يافته در شرق از رودخانه ارتيش ، در غرب تا رودخانه دن ، از كوه اورال تا درياي سياه منطقه بسيار وسيعي را در اختيار داشتند . قبچاقها قبايل و طوايف ترك زبان اين سرزمين و اطراف آن را تابع خود ساختند و آنان بعداً قبچاق ناميده شدند .

ريشة اصلي خلق قزاق سكاها مي باشند كه از قرن هفتم ق.م. در تاريخ نامدار شده اند . اتحاديه هاي اويسون و قانقلي كه از قرن 5 ـ 3 ق.م. زندگي مي كردند ، مايه اصلي خلق قزاق بوده اند . بر همين اساس در دوران خاقانات ترك غربي ( قرن 7 ـ 6 ) و توركش ـ قرلغ ( قرون 10 ـ 8 ) قوم قزاق شروع به شكل گرفتن به مثابه يك خلق مستقل و مشخص كرد . سپس در دوران خاندان قره خانيان و قيماق و قبچاق ( قرون 12 ـ 7 ) اين فرايند همچنان توسعه يافت . دولت ليائوي غربي كدنها ( قره ختائيان ) هم كه در نيمه دوم قرن 12 بر منطقه ژتي سو و جنوب قزاقستان حكومت راندند ، در تاريخ قزاق آثاري باقي گذاشت .

Iran Ghazagh 1 2 300x195 - مروري كوتاه بر تاريخ قوم قزاق/زبان قزاقی و گویش‌ها

مردم قزاق در آغاز قرن سيزدهم به بلاي هجوم چنگيز خان گرفتار شده‌، مبارزه 20 ساله طوايف قزاق ( كِرِي ، نايمان ، مركيت و … )به عدم توفيق منجر شد . در سال‌هاي 1219 ـ 1218 لشكريان چنگيزخان كه به سوي غرب روان شده بودند‌، قوشلق خان نايمان را شكست داده ژتي سو را تسخير كردند . ارسلان خان قرلغ حاكم شهر قيالق ، در ساحل بالخاش ، اوزوق طغرل ، فرمانرواي مليت قانقلي، حاكم شهر آلماليغ واقع در دره ايله و فرزند وي سوناق تكين ، همچنين اورتوبلر ، رئيس طايفه دولات داوطلبانه تابع چنگيز خان شدند . چنگيزخان سرزمينها و ممالك مفتوحه را به اولوس بخش كرده و به عنوان سهميه بين پسرانش تقسيم نمود . طوايف قزاق كه در منطقه وسيعي از رودخانه ارتيش تا رودخانه اتيل جاي داشتند در سهميه جوجي فرزند ارشد چنگيزخان قرار گرفتند . طايفه هاي ساكن ژتي سو در سهميه جغتاي پسر دوم چنگيزخان افتادند . اما اين تقسيم بندي فقط مربوط به جمع آوري ماليات و سربازگيري بود و طوايف تابع دو اولوس داراي مراتع و اقامتگاه‌هاي مشترك بودند . پس از مرگ جوجي ( 1227 ) ، اولوس وي كه از ارتيش تا دنيپر وسعت داشت به دو قسمت شرقي و غربي تقسيم شد . بخش غربي به باتوخان تعلق يافته و تحت حاكميت مستقيم آلتون اوردا ( اردوي طلائي ) قرار گرفت . بخش شرقي به پسر بزرگ جوجي اوردا اژن رسيده و در اين منطقه خانات آق اوردا ( اردوي سفيد ) تشكيل گرديد . قلمرو خانات آق اوردا تقريباً همه سرزمين فعلي قزاقستان را دربرداشت و جمعيت آن عبارت از اقوام قبچاق ، قانقلي ، اويسون ، جلاير ، قرلغ ، نايمان ، كري ، قره كييك ( آرغين ) ، قنقرات ، آلشين ، مانغيت و … بودند . طوايف قزاق مزبور در اين دوران نام « قبچاق » را براي خود اختيار كردند .

طوايف تابع آق اوردا داراي سرزمين واحدي بودند. درجة توسعه اجتماعي آنان يكنواخت ، زندگي اقتصادي ايشان عمدتاً دامداري كوچي و نيمه كوچي و زبانشان زبان ادبي قبچاق ( زبان قديمي قزاق ) و سطح توسعه فرهنگي آنان برابر بود . خانات آق اوردا بر اساس « كشور قبچاق » كه از قرن 11 تا ابتداي قرن 13 دوام داشت تأسيس شد . گرچه فرمانروايان آق اوردا خانهائي از نسل چنگيزخان بودند ، تماميت قلمرو اقتصاد ، معيشت ، فرهنگ و زباني كه در دوره اتحاديه قبچاق شكل گرفته بود در آق اوردا محفوظ مانده همچنان توسعه يافت جمعي از اقوام كه در هنگام يورش چنگيزخان به اين مملكت پيوستند و مقدار كمي كه در زمان حمله از اين كشور جدا و در ديگران حل شدند ، چندان اثري در اين كليت نداشت بلكه اقليت مغول كه بر آق اوردا حكومت كرده بودند بزودي در رعاياي خويش حل شده عيناً قبچاق از آب در آمدند. ( العمري «مجموعه مقالات راجع به تاريخ آق اوردا»).

بدينسان خانات آق اوردا كه پس از حملة چنگيزخان دويست سال دوام داشت ، به تاريخ توسعه قزاق دوام بخشيد و مبناي سياسي براي شكل گيري آن به صورت خلق گرديد . مي‌توان آق اوردا را حكومت قزاق‌ها بشمار آورد .

پس از سقوط خانات آق اوردا در سال 1428 م. حكومت ابوالخيرخان كه جايگزين آن شد 40 سال دوام آورد . در اين مدت قلمرو و زير بناي قومي اقتصادي و فرهنگ و همچنين زبان آن پايدار ماند . بدين ترتيب حكومت ابوالخيرخان ادامه حكومت قبل از خود بوده تنها دگرگوني عبارت بود از اينكه بجاي خاندان اوردااژن ، آل شيبان آمد و پس از سرنگوني حكومت ابوالخيرخان بخشي از طوايف به ماورأالنهر كوچيدند . خانات قزاق كه در اواسط قرن 15 م. ( 900 هجري ) تأسيس گرديد ، وارث خانات آق اوردا شد. اين حكومت بيش از 300 سال بر خلق قزاق فرمانروائي كرد . اساس خانات قزاق همان قلمرو خانات آق اوردا و طوايف قزاق ساكن آن بودند و به آن منطقه ژتي سو و طوايف اولوژوز پيوستند كه قبلاً تابع مغولستان بودند . تأسيس خانات قزاق يكي از مراحل مهم تاريخ خلق قزاق بود كه در نتيجه آن ، طوايف قزاق كه تابع خانات گوناگون بودند گرد آمده قلمرو قومي مشتركي را ايجاد و بدينوسيله فرايند شكل گيري قزاق به عنوان خلق تكميل شد .

*******

در اواخر قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجري طوايف اويرات مغولستان غربي تا حد زيادي قدرت يافته در صدد گسترانيدن قلمرو خود برآمدند . در سال 1635 م. اتحاديه طوايف اويرات تأسيس گرديد . اين اتحاديه «‌ژونگار » ناميده شد و اشراف فئودال ، موسوم به خونتايجي آن را رهبري مي كردند و در سالهاي 70 قرن 17 فرمانرواي ژونگار ، خالدان ، به اطراف خود يورش آورد . آنان سين كيانگ جنوبي را اشغال نموده به سوي غرب با لشكريان فراوان حمله آورده ، خانات قزاق و طوايف قرقيز را در معرض خطر قرار دادند . در آغاز قرن 18 قزاقها و تمام خلقهاي سين كيانگ مبارزه اي خستگي ناپذير عليه فئودالهاي ژونگار براه انداختند . اين اشراف در بهار سال 1723 با سپاهي انبوه بر خلق قزاق كه در دره رودخانه تالاس با آرامش زندگي مي كردند ناگهان هجوم آورده آنان را دچار مصيبتي سنگين ساختند . ژونگارها پايتخت خانات قزاق ، تركستان و شهر تاشكند را اشغال كرده دست به چپاول و تاراج زدند . قزاقهاي اين منطقه با ترك سرزمين آباء و اجدادي به سوي بخارا كوچيده ، گرسنه و پابرهنه سرگردان شدند . بخشي از قزاقهاي « اولوژوز » و « اورتاژوز » مجبور شدند گروگان سپرده باج بپردازند و مدتي تابع فئودالهاي ژونگار شوند . قزاقهاي اردوي كوچك « كيشه ژوز » بسوي غرب عقب نشيني كرده به تابعيت حكومت تزاري روسيه درآمدند .

آبلاي خان قزاق كه پرچم پرشكوه مبارزه عليه هجوم فئودالهاي ژونگار را برافراشت ، با استفاده از كشمكش هاي شديدي كه بين خود آنان بوجود آمده بود ، به پيروزي بزرگي دست يافت و اغلب سرزمينهاي اشغالي را پس گرفت . او خان بزرگ قزاقها ، اردوي ميانه و اردوي بزرگ و بخشي از قبايل اردوي كوچك را زير فرمان خود در آورد . با اينهمه خطري كه از جانب فئودالهاي ژونگار بر خلق روي آورده بود ريشه كن نشده بود .

در سالهاي 1775 ـ 1755 م. دولت چين فتنه ژونگار را سركوب كرد . بدينسان خطر زائل شد . آبلاي خان قزاق اين اقدام را تأييد و در آن همدستي نموده بود . او به سركردگي از طرف قزاقهاي تابع خويش با اعلام ( ظاهري ) تابعيت از كشور چين نامه اي ارسال داشته و به پكن سفير روانه كرد . حكومت چين اين سفير را پذيرفته آبلاي را به عنوان خان قزاق به رسميت شناخت. گويا آبلاي خان عين همين موضع را در قبال دولت روسيه اتخاذ نموده از سوي روسها نيز مقام وي به رسميت شناخته شد .

در سالهاي 60 قرن 18 ، بنابر تصويب حكومت چين ، قزاقها شروع به بازگشت به سرزمينهاي اجدادي خود ، واقع در مناطق آلتاي ، تارباغاتاي و ايله كردند . خلق از جنگ دراز مدت رهائي يافته زندگي آرامي در پيش گرفت . دولت ، طبق پيشنهاد آبلاي خان در قولجا ، شاوشك ، اورومجي و قوبدا براي قزاقها بازار تجاري ويژه باز كرد . هر سال در موسم تابستان و پائيز قزاقها احشام و محصولات دامي خود را به اين بازار عرضه كرده ، پنبه ، ابريشم ، چاي ، غلات و كالاهاي ديگر را خريداري مي كردند .

بر اساس همين بازارها شهرهاي اورومجي ، قولجا و شاوشك ساخته شده و توسعه يافت .

اين بازارهاي تجاري نقش بسيار مهمي در تقويت روابط اقتصادي و فرهنگي قزاقها با ايلات داخلي چين ، توسعه دامداري و كشاورزي و تأمين احتياجات زندگي خلق داشت .

در پايان قرن 18 حكومت وقت چين به تدريج ضعيف شده و امكان توجه به سوي غرب را نيافت . در اين هنگام حكومت تزاري روس به داخل دشت قزاق و آسياي مركزي نفوذ نموده شروع به الحاق اين سرزمينها به خود كرد . حكومت تزاري در سال 1848 خانات قزاق را منحل ساخته و خلق قزاق را تابع نظام حكومتي خود نمود .

در سالهاي 1883 ـ 1864 حكومت تزاري روس حكومت چين را به امضاي تعداد زيادي قراردادهاي تبعيض آميز مجبور ساخت . طبق اين عقود مرزهاي دو كشور چين و روسيه مشخص شد . بدينسان قزاقها تبديل به ملتي وابسته به دول چين و روسيه شدند .

*******

تماس ميان روسها و قزاقها كه از سده شانزدهم آغاز شده بود ، پس از اعلام تحت الحمايگي به نحو فزاينده اي عميقتر گرديد و قزاقها روز به روز بيشتر به مدار روسها كشيده شدند . قزاقها در نيمه دوم سده هجدهم در تلاش براي مقاومت بر ضد چنين وضعي چندبار قيام كردند ، ليكن تا اواسط سده نوزدهم سرزمين آنها ( به استثناي بخش خاوري آن كه تابع امپراتوري چين بود ) كاملاً زير سلطه روسيه در آمد .

حكومت روسيه در سال 1854 در « ورنوي » ( آلماتي فعلي ) يك پادگان نظامي مستقر كرد . رفته رفته مهاجران روسي در قزاقستان ظاهر شدند و قزاقها را از مالكيت بيشتر اراضي حاصلخيز و مراتع وسيعشان محروم ساختند . در آغاز سده نوزدهم بخشي از اردوي كوچك از تنه اصلي منشعب شده و اردوي جديدي به نام اردوي بوِكي يا اردوي دروني تشكيل داد.

*******

گفته مي‌شود كه گرايش عموم قزاقها به دين اسلام از سده شانزدهم ميلادي تحت تأثير نوغاي ها ( تاتارها )كه در آن زمان با آنها نيروي مشتركي تشكيل داده بودند آغاز و در طول سده نوزدهم تكميل گرديد . روسها با انگيزه استفاده از نيروي فرهنگي اسلام براي گردهم آوردن قبايل مختلف قزاق در ترويج اسلام مساعدت مي نمودند تا آنان به آساني تحت نظم مورد نظر خود در آورند . في الواقع مجاهدين اسلام از اوايل سده دوم هجري به اين سرزمين رسيده و از همين نقطه سپاهيان امپراتوري چين را براي هميشه عقب رانده بودند . معهذا آنان نتوانسته بودند بخش اعظم قبايل صحرا گرد را با فرهنگ و تمدن اسلامي آشنا سازند . بهرحال با پيگيري شديد حكومت روسيه و تبليغ خستگي ناپذير تاتارها بود كه سرانجام قزاقها جمعاً به اسلام گرويدند . نفوذ تاتارها دوش به دوش اين وضع پيش مي رفت و زبان تاتار زبان رسمي ارتباط ميان مقامات روسي و مردم بومي گرديد . آنگاه در اواسط سده نوزدهم سياست روسيه در اين باب وارونه شد : بناي مسجد فقط با اجازه رسمي ميسر بود . از شمار پيشنمازان تا اندازه زيادي كاسته شد و فعاليتهاي مبلغين مسيحي چند برابر افزيش يافت . اما اسلام ديگر ـ ولو به صورت ظاهر ـ در ميان قزاقها كاملاً جاي خود را باز كرده بود و اين مردم در مقابل هر نوع تلاشي براي تغيير مذهبشان ايستادگي مي كردند .

بسياري از طبقه اشراف قزاق از سطح تعليم و تربيت بالاي روسي برخودار شده بودند و اين امر در ديدگاه آنان تأثيرات ژرفي برجاي نهاده بود . قزاقها پذيراي فرهنگ روسي شدند و به هواخواهان وفادار آن بدل گشتند . سه تن از بزرگترين نويسندگان و انديشمندان اين روزگار قزاقستان نمونه فرهنگ دوستي روسيه بشمار مي رفتند : شوقان وليخانف ( 65 ـ 1835 ) ، ابراي آلتينسارين ( 89 ـ 1841 ) ، و آباي قونانبايف ( 1904 ـ 1845 ) . قونانبايف در تاريخ ادبيات قزاقستان جايگاه ويژه اي دارد ، زيرا به او چون پدر ادبيات جديد قزاق نگريسته مي شود . آلتينسارين بويژه به اصلاحات آموزشي علاقمند بود و به جز تأليف چند متن درسي ، به ابداع زبان قزاق بر پايه خط سيريلي روسي پرداخت . معهذا الفباي او عموميت نيافت و خط عربي ( با اصلاحات ابداعي احمد بايتور سونف ) تا اوائل حكومت شوروي همچنان رواج داشت.

*******

در سال 1914 آزردگي عميق مردم بومي به صورت يك قيام همگاني بر ضد حكومت روسيه شعله كشيد . انگيزه اوليه اين قيام فراخوانده شدن قزاقها براي انجام خدمت سربازي در يگانهاي غير رزمي ( پشت جبهه ) بود . با وقوع انقلاب كمونيستي ، قزاقستان نيز مثل ساير نقاط آسياي مركزي به صحنه پيكارهاي خونين ميان مداخله گران خارجي ، ارتش سرخ ، ارتش سفيد و مليون مبدل شد . سرانجام قدرت شوروي در سال 1920 در اين ناحيه تثبيت شد . در روز 26 اكتبر 1920 جمهوري خود مختار شوروي سوسياليستي قرقيز ( قزاق ) جزء جمهوري فدراتيو روسيه اعلام موجوديت كرد . بعد از تحولاتي چند ، در سال 1936 جمهوري قزاق به سطح جمهوري متحد ارتقاء يافت .

استقرار حكومت كمونيستي با مصائب بسيار زيادي همراه بود. بين سال‌هاي 1959 ـ 1926 تلفات سنگيني در نتيجه اشتراكي كردن اجباري اموال بر دام‌ها و جمعيت قزاق وارد آمد. بنا به حكايت مدارك گوناگون ، نيمي از نفوس دچار هلاكت شده و تعداد بسياري از مردم به كشورهاي همجوار همچون چين ، مغولستان، افغانستان، تركمنستان و ايران كوچيدند. از جمله حدود پانصد خانوار از قزاق‌هاي ساكن استان منقشلاق ( مانغيستائو)، واقع در غرب قزاقستان (ساحل درياي خزر) در سال 1313 هجري شمسي از طريق تركمنستان به ايران پناه آوردند . از علل عمده اين آوارگي ستمگريهاي شديد رژيم كمونيستي ، مخصوصاً در دوران استالين بود كه ايادي وي با افراط گري‌هاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي نظام معيشتي ديرينه مردم را از هم پاشيده موجبات نفرت عمومي را فراهم آورده باعث فقر و فلاكت بسيار و وقوع قحطي مرگبار شدند. در نتيجه، بنا به اقرار مقامات مربوطه ، تقريباً سه ميليون ( به عبارت ديگر نيمي از جمعيت قزاق ) يا دچار هلاكت شدند و يا به ممالك ديگر پناه بردند . قزاقهاي پناهنده به ايران ابتدا در بين تراكمه دشت گرگان و شمال خراسان سكونت اختيار كردند و با از سرگذراندن چندين سال فقر و فاقه سخت ، بتدريج با اشتغال به زراعت و امثال آن امرار معاش نمودند . آنان به مرور زمان در شهرهاي گنبد قابوس ، گرگان و بندرتركمن گرد آمده محله خاص خود را برپا كرده اند . آنان ابتدا مخصوصاً از سوي تركمنها ، بليش ناميده شده بودند كه به معني آشنا مي باشد . در حال حاضر قزاقها ، عموماً به همان نام اصلي خود مورد خطاب قرار مي گيرند . قزاق ، طبق شجره نامه اين قوم ، نام يكي از چهار پسر جايلخان فرزند آلاش فرزند صباي از اولاد انس صحابه بشمار مي رود . از قزاق ، ژومان و از ژومان ، ابوالخير زاده مي شود كه سه پسر بنامهاي آق آريس ، بك آريس و ژان آريس داشته است كه نياكان اوليه سه شاخه ( جزء ) اصلي ملت قزاق شناخته مي شوند .

در وجه تسميه قزاق ، برخي گفته اند كه اين واژه تركيبي از غازي و حق بوده و قزاقها خود را غازي حق ( مجاهد حق ) مي شناختند . طبق مدارك تاريخي در « اُطرار » يكي از شهرهاي باستاني قزاقستان ( ژامبول فعلي ) سپاهيان اسلام با پايداري شديد ، عساكر خاقان چين را چنان شكست دادند كه بعد از آن هرگز به فكر حمله مجدد نيافتادند . بعضي هم مي گويند قزاق ( قازاق ) در واقع تحريفي از واژه مغولي الاصل قاچاق است كه بخاطر جدائي طلبي قزاقها از مملكت ازبك به آن عنوان ملقب شدند . به روايتي ديگر ، در بين طوايف باستاني ترك و مغول رسم بر اين بود كه هر گاه بين خانزادگان كدورتي پيش مي آمد يكي از آنان مركز خانات را ترك كرده و به مرزداري مي رفتند كه به آن قوم « قزاقي كردن » مي گفتند . مي دانيم كه قزاق عنوان هنگهائي بود كه در امپراتوري تزاري گارد سلطنتي از آنها تشكيل مي يافت و در سركوبي شورشيان بي مضايقه عمل مي كردند . اين افراد از بين قومي انتخاب مي شدند كه مثل قزاقهاي ترك تبار از اردوي زرين جدائي اختيار كرده و زندگاني مستقلانه داشتند . شباهت موضع و نحوه معيشت آن يهوديها به وضع و شيوه حيات همسايگان تركشان موجب اطلاق عنواني مشابه شده است . استقلال طلبان ترك ، قزاق ناميده شدند و جدائي طلبان اسلاو به كايساك ( كاساك ) موسوم گرديدند . وقتيكه هنگهاي نمونه روسي مورد توجه ناصرالدين شاه قاجار در حين عبورش از روسيه ، ضمن سفر به اروپا ، واقع شد ، بنا به درخواست وي ، واحدهائي از آنها در ايران نيز بوجود آمد كه خشونت و قساوتشان در عمليات سركوبي شورشيان و انقلابيون معروف خاص و عام است . از قضاي روزگار ، قزاقها نيز مثل ديگران طعم بيگاري را از دست رضاخان ميرپنج قزاق چشيدند و به همين خاطر عده اي از مهاجرين ، ظلم شوروي را بر جور پهلوي ترجيح داده در گيرودار اشغال اين مناطق توسط متفقين به همراه سربازان ارتش سرخ به قزاقستان باز گشتند .

زبان قزاقی و گویش‌ها
زبان قزاقی زبان ملی قزاق‌ها – اهالی بومی جمهوری قزاقسنان است. جمعاً به زبان قزاقی در جهان حدود 16 میلیون نفر از جمله در قزاقستان 10 میلیون، 3 میلیون دراتحادیه جماهیر مستقل5؛2 میلیون در چین تکلم می کند وعلاوه بر این؛ این زبان ملی قزاق های افغا نستان، پاکستان، ایران، ترکیه و آلمان می باشد. زبان قزاقی به گروه زبان های ترکی تعلق دارد و جز زبان های قپچقی می باشد. قزاق ها مثل همه ترک نژاد ها وارث حط “اورحان- انیسِی” هستند.
در زبان قزاقی لهجه وجود ندارد اما سه گویش را می توان تفکیک کرد: گویش شمال شرقی، جنوبی و غربی. درلغت زبان قزاق های چین ( گویش های جنوبی، شمال شرقی) و در مغلستان (گویش شمال شرقی) تفاواتی وجود دارد که آن به اقامت طولانی در خارج از کشور مقید می کند. به طور کلی در زبان قزاقی تفاوات منطقه ای زیاد چشمگیر نیست و مبین ها آن را احساس نمی کنند. علتش موقعیت جغرافیایی قزاقستان که در پرتوی آن قبایل و عشایربه جایی که با ملل مجاور ارتباط بر قرار کنند همیشه با همدیگر در تماس بودند. زبان ادبی معاصر قزاقی بر گویش پایتخت قبلی – آلماتی استوار است. زبان قزاقی ادبی در نیمه دوم قرن بیستم در سایه فعالیت روشن گران همچون آبای قونانبای اولی و ابراهیم التینسارین شکل گرفت. آن زمان حروف عربی وسیع استفاده شد. در سال 1929 عملاً همه ملل غیر اسلاوی اتحاد جماهیر شوروی سوسیلیستی به حروف لاتین منتقل شد. در سال 1937 شورای نویسندگان قزاقستان تشکیل شد. در سال 1940 زبان قزاقی باز به حروف دیگر – کیریلیتسا عوض شد که آن در حال حاضر هم در قزاقستان مستقل حفظ شده است. الفبای زبان قزاقی معاصر42 حروف دارد.

در زبان قزاقی تکیه صدا غالباً روی هجای آخر می افتد. صوت های بی صدا در هجا های مصوّت سخت خشن تلفظ می شوند درمصوت های نرم ملایم. درصورت نشانه گذاری تعلق اشیا نه تنها از ضمایر ملکی پیوسته بلکه از پسوند های ویژه ملکی پیوسته استفاده می شود. یکی از ویژگی زبان قزاقی در فقدان حرف اضافه است. کاتگوری جنس در زبان قزاقی وجود ندارد. بنابراین صفت، ضمیریا عدد ترتیبی با توجه به مفهوم جمله می تواند مثلاً به زبان روسی در جنس مذکر، مونث و خنثی ترجمه شود.

منبع:

1- وبلاگ شخصی قزاز – جولای شادکام (بگی)

2- پایگاه اطلاع رسانی قزاقستان

اشتراک گذاری :
اشتراک گذاری :

در تلگرام

کانال ما را دنبال کنید

در اینستاگرام

صفحه ما را دنبال کنید

مطالب مرتبط

نظرات کاربران

  • محمد علی قزلباش

    درود بر مردم عزیز ترکمن صحرا
    درود با عضو محترم ترکمن نیوز
    بصورت اتفاقی در صفحه مانیتور با صفحه شما روبرو شدم
    از مطالب مندرج در آن لذت بردم.
    مخصوصا برای من سالها از ایام جوانی خود را در شهرستانهای گنبد گرگان
    بندر ترکمن سپری کردم ،بسیار جالب بود.
    سربلند
    سرافراز
    سلامت باشید.

نظر شما چیست ؟

* پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
* پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد، منتشر نخواهد شد.
* انعکاس نظر مخاطبین، به منزله تایید آنها از سوی ترکمن نیوز نیست و صرفاً به منظور احترام به نظر کاربران صورت می گیرد.

*

*
*

بالا
ترکمن نیوز