به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی ترکمن؛ میخواهیم روایت فتح آب را برایتان تعریف کنیم فتحی که منجر به حل مشکل سیلاب در آققلا نشد بلکه باعث شد پیکر مادر شهیدی در کنار دو فرزندش آرام بگیرد.
در زمانی که همه در تب و تاب عید نوروز هستند، خانه آب و جارو شده و زنان ترکمن شیرینی و نانهای محلی پخت میکردند و برای شادی اموات خود خیرات و صدقات میدادند و در خانه عود میسوزاندند تا بوی خوب در خانه استشمام شود و اموات از پاکیزگی و بوی خوش خانه فرزندانشان، شاد شوند.
در میان لحظهشماری زنان، مردان و کودکان برای تحویل سال نو تقدیر در ترکمنصحرا و در منزل شهیدان حبیبلی بهگونهای دیگر رقم خورد و اهالی این خانه عیدی متفاوت را تجربه کردند.
ثانیههای عمر که به خط پایان برسد دیگر زمان و مکان نمیشناسد، بالاخره فصل فراق و جدایی به سر رسید و شکوفههای وصال جوانه زدند تا مادری پس از سالها فراق به فرزندان شهیدش بپیوندد.
خانواده شهیدان حبیبلی سه ساعت مانده به نوروز 1398 عزادار مادر ایثارگر خود شدند و «آنه سلطان آق» مادر شهیدان حبیبلی در آغازین روزهای بهاری دعوت حق را لبیک گفت.
اما این تنها خبر تلخ روزهای پایانی سال 1397 برای خانواده حبیبلی نبود، در حالی که خانواده شهیدان حبیبلی برای برگزاری مراسم تشییع و تدفین مادر شهید خود آماده میشدند سیل ویرانگر صحرای ترکمن را درنوردید و گویا میخواست همه خانه شهیدان حبیبلی را در آغوش بگیرد این سیل مانع از آن شد که بر روی زمین پیکر مادر شهیدان تشییع شود و شاید ارزش این مادر بر این بود که پیکرش بر آب به لقای حق بپیوندد.
حاج مهدی آخوند حبیبلی همسر این بانوی فداکار و پدر شهیدان حبیبلی از نخستین روز سیل و تشییع پیکر همسرش میگوید که در ادامه از نظر میگذرانید؛
صحبتش را با قدردانی از گروههای جهادی آغاز کرد و گفت: پس از سیل گروههای جهادی از تمام نقاط کشور به کمک ما آمدند و اگر کمک جهادگران و سپاه نبود در تخلیه سیلاب و گل و لای به مشکل برمیخوردیم.
وی ادامه میدهد؛ وحدت و همدلی که رهبر معظم انقلاب همیشه بر آن تأکید دارند همیشه وجود داشت و بر زبانها جاری بود اما سیل گلستان باعث شد تا نعمت وحدت آشکار شود و همه دیدند که وحدت چقدر کارایی دارد و گرهگشا است.پدر شهیدان حبیبلی معتقد است در حادثه سیل برادران اهل تشیع در کمک و یاری به سیلزدگان از اهل تسنن پیشی گرفتند و از جان و مال خود گذشتند.
حبیبلی میافزاید؛ بعد از وقوع سیل 38 نفر از خانوادهام به مدت 23 روز در طبقه فوقانی یک خانه زندگی کردیم و رفت و آمد در آن تنها با قایق ممکن بود و به امکاناتی مانند خوراک، سرویس بهداشتی و … به سختی دسترسی داشتیم.
وی اعتقاد دارد هلال احمر در سیل اقداماتی را انجام داده اما در خدمترسانی آنها به سیلزدگان عدالت رعایت نشده است، از طرفی برخی جاها کمکها به هدر رفته است و به جای آنکه افراد واجدالشرایط کمکها را دریافت کنند افراد دیگر کمک گرفتند.
پدر شهیدان حبیبلی تصریح میکند؛ همسرم در روز اول وقوع سیل و در نخستین روز از فروردینماه از دنیا رفت و سه ساعت قبل از سیل رحلت کرد.
حبیبلی ادامه میدهد؛ پس از رحلت همسرم و با وقوع سیل ما آشفته شدیم و سراسیمه پیکر را با تابوت به پشت بام بردیم، از هلال احمر یک قایق دو نفره و یک پلاستیک برای ما فرستادند تا پیکر مرحومه موقتاً در سردخانه نگه داری شود اما من اجازه ندادم همسر مرحومم در سردخانه نگهداری شود.
وی یادآور میشود؛ تصمیم گرفتم موضوع را با سپاه در میان بگذارم، خوشبختانه فرمانده سپاه شهرستان همکاری بسیار خوبی با ما داشت ما برای انتقال جنازه، دو قایق و یک ماشین شاسی بلند درخواست کردیم، برای خواندن نماز میت تمام مساجد غرق در سیلاب بود که در مزار شهدای گمنام شهرستان نماز میت را اقامه کردیم.
پدر شهیدان حبیبلی میگوید؛ آنجا که پیکر همسرم را با قایق میبردیم این سخن امام راحل که فرمودند «اگر سپاه نبود کشور نبود، کاش من هم یک پاسدار بودم.» به ذهنم آمد و با خودم گفتم امام راحل حق داشت، در واقع این جمله امام خمینی (ره) از قرآن نیست اما ارزش آن از آیه قرآن هم کمتر نیست.
حبیبلی ادامه میدهد؛ 23 روز در طبقه دوم منزل مسکونی زندگی کردیم و بعد از تخلیه سیلاب، در حیاط منزل چادر زدیم و به مدت سه روز مراسم ختم را برای مادر دو شهید برگزار کردیم.
وی یادآور میشود؛ دو فرزندم شهید شدند که فرزند دومم طلبه و قاری و حافظ پنج جز قرآن کریم بود در آن زمان یک فرزند هر خانواده شهید از سربازی معاف بود اما ارازمحمد به جبهه رفت و حاضر نشد از این سهمیه استفاده کند و از سربازی بگذرد، او میگفت:«خونم از کسانی که شهید میشوند غلیظتر نیست».
پدر شهیدان حبیبلی با اشاره به اینکه فرزند طلبهام قرآن را به زیبایی تلاوت میکرد، میافزاید، شهادتش باعث افتخار ما است اما حسرتم از این است که چرا صوت زیبایش را هنگام تلاوت قرآن ضبط نکردم.
حبیبلی ادامه میدهد؛ فرزند اولم عبدالرحمن بسیار پرتلاش و اهل کار بود، آن زمان قالیچه و پشتی درست میکردیم، دو ماشین را به وی سپرده بودم، همچنین رسیدگی به سه اسب مسابقهای و چند گاو شیری را به تنهایی برعهده داشت.
وی ابراز میکند، عبدالرحمن فرد بسیار دلرحم با محبت و اهل کار بود در ماه رمضان حتی یک روز روزهاش قضا نمیشد و همیشه به نماز اول وقت اهتمام داشت.
پدر شهیدان حبیبلی با بیان اینکه عبدالرحمن از 15 سالگی شروع به کار کرد، بیان میکند؛ او به امام رضا (ع) ارادت ویژهای داشت و دوستان و کارگران خود را به حرم امام رضا (ع) میبرد و یک هفته آنها را نگه میداشت، اهل دستگیری از نیازمندان بود و برای افراد مستحق پوشاک و کفش تهیه میکرد.
حبیبلی میگوید؛ بعد از شهادتش پولهای زیادی از طرف دوستانش برای ما میآوردند که ما قبول نکردیم اما میگفتند که این پولی است که شهید بزرگوار قبل از شهادتش به سربازان بدون مرخصی داده است.
وی میافزاید؛ من هفت فرزند دارم خداوند از بین آنها دو فرزندم را انتخاب کرده است که بسیار بااخلاق و مهربان بودند، در واقع خداوند شهدا را گلچین میکند و بهترینها برای شهادت انتخاب میشوند.
منبع: فاطمه رائیجی- فارس
نظر شما چیست ؟