اخبارگنبدکاووس-ترکمن نیوز- کتابفروشی رجال یکی از مهمترین مراکز فروش و عرضه کتاب های مذهبی و حوزوی اهل سنت در ترکمن صحراست. موسس و بنیانگذاراین مرکز دینی با سابقه نیم قرن فعالیت قارمحمد اخوند رجال بود.
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی ترکمن های ایران، به نقل از اولکامیز، به بهانه ماه مبارک رمضان بر آن شدیم تا از این روحانی تلاشگر گنبدی وخدمات ماندگارش یادی بکنیم به همین خاطر به نزد جلال آخوند رجال ، مردی که ادامه دهنده راه و آرمان پدرش است رفتیم و لحظاتی در مسجد قبا ( کوله حاجی وکیلی ) پس از نماز تراویخ با وی به گفتگو نشستیم .
پاسخ های جلال آخوند رجال به سئوالات اولکامیز در باره مرحوم پدرش قارمحمد آخوند رجال را در ذیل می خوانید :
پدرم در سال 1362 هجری شمسی و در سن چهل و یک سالگی به علت سرطان مری دعوت حق را لبیک گفت.
در حالیکه وجودش آکنده از خوف و رجا بود مشتاقانه و با امید به رحمت واسعه الهی به سرای باقی عزیمت نمود.
روح رفیعش به ملکوت اعلی پرواز کرد و جسم خاکی اش در قبرستان قدیمی نازلی خوجم گنبد آرام گرفت.
از آن واقعه سالها می گذرد ولی نام و یادش هنوز چون چراغی روشن در خانه قلبم فروزان است.
قارمحمد آخوند رجال در ماه مبارک رمضان بانشاط تر، روحانی تر و فعالتر از ایام دیگر بود.
مکتب قرآنی داشت و به فراگیران کوچک و بزرگ علوم دینی ، قرآن ، تفسیر ، احکام ، عقیده و . . آموزش می داد .
در محله امام اعظم گنبد امام جماعت مسجد بود. هر سال 6 روز اول ماه مبارک رمضان نمازختم برگزار می کرد که با استقبال صاحبان ایمان همراه میشد.
یکی از مهمترین ویژگی های پدرم مردمداری اش بود. مردم با او راحت بودند. با کوچک و بزرگ ، پیر و جوان مراودات صمیمانه ای داشت.
مرحوم پدر مردی زنده دل و سحر خیز بود . در ماه صیام به وقت سحرگاهان برای بیدار کردن مسلمین برای سحری تلاش می کرد.
در آن هنگام با سنگ به تیر برق می زدند که صدای بلندی ایجاد میشد و همسایگان و مجاوران با شنیدن صدا سحری بیدار می شدند .
بیاد دارم من 10 – 12 ساله بودم پدرم موقع افطار من و همسن و سالانم را جمع میکرد تا هنگام افطار و شنیدن اذان مغرب همه با هم با صدای واحد و بلند ” آغزی آچیلدی ” را فریاد می زدیم و به این شیوه روزه داران را باخبر میکردیم.
پدرم به مراسم یا رمضان اهمیت می داد و آیین یارمضان را به همراه جماعتش تا سحرگاه بر پا می داشت . تا سحر بیدار بود.
از بیماران عیادت میکرد. به فقرا و ایتام در حد توان کمک می کرد.
در ماه رمضان برای فروش کتاب های دینی به بازارهای هفتگی منطقه به ویژه پنج شنبه بازار آق قلا می رفت وقتی به خانه بر می گشت از شدت گرما و تشنگی دهانش خشک شده بود.
در نشر و توزیع و فروش کتاب اهتمام ویژه ای داشت. تلاش می کرد تا کتاب در دسترس مردم باشد.
جناح المبتدی اولین کتاب پدرم بود. نصایح الرجال – تحفه الرجال -عقیده قرق فرض از دیگر آثار پدرم می باشد. آثار برخی از علما را هم چاپ می کرد. به مانند شرح سوره والعصر ، شرح مختصر کوری میری.
قارمحمد آخوند رجال از حوزه سلطان محمد آخوند فارغ التحصیل شد. در نزد اساتید بزرگی چون عبد یجان آخوند نبوی نژاد – محمد آخوند نوریزاد ( تکه آخوند ) – امان آخوند باشقره و سلطان محمد آخوند تلمذ کرده بود.
مقید به آداب شریعت بود. همه فرزندان ذکورش را به حوزه فرستاد من و برادرم رشید آخوند معمم شدیم و ادامه دادیم و برادران دیگرم به سطوح مبتدی کفایت کردند.
یکی از کارهای شگفت پدرم این بود که به مادرم با وجود آنکه سواد نداشت شکل و شمایل کتاب های معروف را یاد داده بود مادرم کتاب ها را تشخیص می داد و از کتابخانه به مراجعه کنندگان تحویل می داد.
روحانیون و طلاب هر هفته چهارشنبه ها و پنج شنبه ها برای خرید کتاب مورد نیازشان به خانه ما می آمدند.
مادرم بخاطر میهمانان 20 – 30 نان اضافه می پخت و به انها می داد. هر از گاهی از منطقه جرگلان – مراوه تپه هم برای خرید کتاب می آمدند و یکی دو روز در منزل ما اقامت می کردند در آن زمان من خادم بودم.
بزرگترین خصلت مرحوم پدرم این بود که دوست داشت طلاب اهل کتاب و مطالعه باشند. به طلبه ها کتاب می داد.
به علت کمبود کتاب برخی اوقات به شهرهای دور زاهدان ، مشهد – تهران هم می رفت.
در حوزه سلطان محد آخوند درس می داد در مسجد حاجی گرجی ایگدری نماز جمعه می خواند.
اهل تحرک و ورزیدگی بود با جوانان والیبال بازی میکرد. پرش خوبی داشت در دومیدانی سرعت داشت و با جوانان مسابقه می داد.
موی سر جوانان محله مان را سالی یکبار با تیغ می تراشید. روابط اجتماعی اش بسیار بالا بود.
سالی که پدرم وفات کرد اوره محمد آخوند را به جایش به حج فرستادیم . در ضیافت ها و جشن ها و مراسم ها بسان یک خدمه بود و در تقسیم غذا کمک میکرد. در همه امورات زندگی معتدل بود و همیشه خیر و خوبی مردم را می خاست.
روحش شاد باد
لینک عضویت تلگرام
نظر شما چیست ؟