به یاد روایتی افتادم که می گوید وقتی ابلیس(شیطان) در برابر امر خدا نافرمانی کرد و با انسان گل سرستش اختلاف سلیقه کرد. خداوند زندانی اش نکرد ولی بر عکس وی را آزاد گذاشت.
ما به عنوان نماینده خدا در روی زمین در قبال مخالفین خودمان چطور عمل می کنیم؟
به یادم افتاد چه قدر آزادی موهبتی وزین و گرانقدر بود. با مردم بودن و در کنار هم شاد بودن چه قدر لذتبخش بود.
چقدر لذت در طی مسیر در کنار آحاد مردم بود که تنهایی به قله رسیدن نیز کفاف آن را نخواهد کرد.
به یادم افتاد که یک پزشک متفکر می گفت: کاش مردم برای شکست کرونا در کنار شستن دستهایشان مغزها را نیز بشویند.
به یاد اویغورها افتادم که ترک تباران مسلمان در چین می باشند که مدتهاست حکومت چین به جان هویت زدائی از فرهنگ و آداب و عقیده آنها افتاده است..
به یاد کتاب شوک آینده آلوین تافلر افتادم، که به نظر می رسد کرونا شاید شوکی است بر دنیای معاصر و برای متفکران و آیندگان راه تحول و اندیشه.
نظر شما چیست ؟