هیچکس رک و راست نمی گوید من قدرت می خواهم، قدرت چیز خوبی است، شیرنی و کام جویی قدرت و از نوع دیگری است. منتها اگر نتوانم وعده های خود را عملی کنم از قدرت کنار می روم. اگر چنین شود ما دنیای خوبی خواهیم داشت.
اما اسم قدرت وجاه و مقام و منصب و منزلت را خدمت گذاشتن نوعی نفاق و دو رویی را به ذهن متبادر می کند. در واقع مصداق آن ضرب المثل: ((خودش را بیار اسمش را نیار))می باشد.
و گرنه کسب قدرت و اداره کردن دولت و مجلس و هزاران چیز دیگر مورد نیاز جامعه است. انسان نباید از بیان آن شرمنده باشد.
اما در کشورهای پیشرفته صنعتی شعارها تقریباً شفاف و روشن است و در صورت کسب قدرت و شکست برنامه ها، قبول مسئولیت شکست و کناره گیری از قدرت یک امر معمول و پیش پا افتاده می باشد.
تظاهرات کارگران و کشاورزان و معلمان و اعتصاب رانندگان و اعتراضات دیگر صنفها هیچکدام از سر تفنن و شکم سیری نیست. اینها انسانهای کارد به استخوان رسیده و جان به لب رسیده هستند که به خیابان می آیند. ولی کسی استعفا نمی دهد.
چون قدرتها طوری تقسیم وساختارها طوری طراحی شده است که راه فرار و عدم پاسخگویی برای همه باز است. یعنی همه از صدر تا ذیل در عین داشتن قدرت و استفاده از مواهب و مواجب آن می توانند خود را تبرئه نمایند و از مردم طلب کار شوند.
یک امام جمعه می تواند به خاطر قدرتیکه دارد یک شهر را به صورت ملوک الطوایفی اداره کند و در همه چیز دخالت کند با شدید ترین انتقادها دولت را به قعر و حکومت را به صدر ببرد وآب از آب تکان نخورد.
صاحب خانه خواسته ی خود را به مستاجر دیکته می کند. اما این مستاجراست که کاسه و کوزه ها به سرش شکسته می شود. علی ایحال در میان این دعواها و گرد و غبارها میزان خالص تقصیردولت و تنبلی و ناکارآمدی مدیران هم دقیقاً مشخص نمی شود.
و گرنه مدیران کار نابلد و نالایق بی کفایت دردولت هم کم نیستند چون هیچ موقع گرد و غبارها نمی خوابد شایسته ها و بی کفایتها معلوم نمی شوند و کسی هم وادار به استعفا نمی شوند.
به این ترتیب کارها کج دار و مریض ادامه می یابد و هیچ مشکلی بصورت قاطع فیصله پیدا نمی کند و نتیجه ی آن نیز انباشت مشکلات است به دون اینکه چشم انداز روشنی در افق نزدیک دیده شود.
نوشته:امان محمد خوجملی
نظر شما چیست ؟