احمد زيد آبادي، فعال سياسي و مدني در فراز ابتدايي اين بيانيه در روزنامه اعتماد مينويسد: «آنچه را «نيروي چهارم» ناميده بودم، از استعداد لازم و كافي براي تاسيس جنبشي قدرتمند و تاثيرگذار و خشونتپرهيز در ايرانِ امروز برخوردار است. نيروي چهارم يك خطكشي سياسي نيست. تنها نامي است براي همه ايرانيان دردمند از هر قشر و طبقه و گروه و جناح با هر نوع گرايش اعتقادي و سياسي به شرط اعلام برائتشان از بهكارگيري ابزار خشونتآميز عليه هموطنان و همنوعان خود. ايرانيان شرافتمند! دو نيروي خشونتگرا در درون و بيرون نظام، حيات و بقاي كشور ما را هدف گرفتهاند. اگر مرعوب و مقهور آنها شويم، كشورمان ويران ميشود، حمام خون به راه ميافتد و نسلهاي آيندهمان يا به كلي ميسوزند يا اسير و آواره ميشوند. از همين روست كه سلاح خشونتگرايان دو سوي ماجرا، ايجاد رعب و وحشت از طريقِ تهديد و اهانت براي سكوت و فرار ماست. بايد به آنان نشان دهيم كه ما فرزندان رستم دستانيم، از ترسِ نعره ديوان و زوزه گرگان، ساكت نميشويم و فرار نميكنيم. شجاعانه ميايستيم و با جنبشي خشونت پرهيز، آنان را سر جاي خود مينشانيم. اين وطنِ زخمخورده و دلشكسته از جور روزگاران، با يك چشم خون و با يك چشم اشك، دست تمنايش را به سوي فرزندان شريف خود دراز كرده و آنان را به قيام و جنبشي براي نفي خشونت فرا ميخواند. جنبش خشونت پرهيز بنا به ماهيت و هدف خود، از سازمان و رهبر و رسانه فراگير و پشتوانه مالي بينياز است. كافي است خود را عضو اين جنبش اعلام كنيم و در دايره آن قرار گيريم؛ دايرهاي كه پست و بالا و رييس و مرئوس ندارد و همگان در حلقه آن، برابر و همسطح و همراه يكديگرند. اين جنبش محتاج گردهمايي هم نيست. پيوندي است بين قلبها كه «روحيه جمعي» ميسازد و چون شبحي بر فراز جامعه ما به پرواز درميآيد و سرنوشت را تغيير ميدهد.
ميهن خسته ما با زبانِ بيزباني از تمامي فرزندان دل نگرانش، از كوچك و بزرگ و نامآور و گمنام درخواست دارد با هر وسيله كه در دست دارند، حضور خود در جنبش خشونت پرهيز را اعلام كنند، برايش هشتگ بزنند، هشتگش را ترند كنند، برايش شعر و سرود سرآيند، بنويسند و تبيين كنند، سمبل و نماد و پرچم بسازند و جاي جاي وطن را از بوي خوش آن عطرآگين كنند. ما سينههايمان را در چشمههاي مهر از كين و نفرت ميشوييم، سنگوارههاي ذهنيمان را در برابر نور آسمانها ذوب ميكنيم، بندهاي خمودگي و افسردگي و ترس را از وجودمان ميگسليم، مرده ريگِ خشونت را در دل خاك مدفون ميسازيم و با وجداني آسوده و آرام، بر هر نوع ظلم و جور و ستم و اجحاف و تبعيض و اهانت، تحت هر عنواني، متمدنانه ميشوريم و مغلوبش ميكنيم. ما به داد وطن ميرسيم، آن را در برابر هجوم خشونتگرايان تنها نميگذاريم، عزيزترين ميراثهاي آن را جاني دوباره ميبخشيم، در دنيا سربلند و سرافرازش ميكنيم و روح مفاخرش را از خوارزمي و رودكي و فرودسي و بيروني و فارابي و بوعلي و نظامي و سهروردي و سنايي و رازي گرفته تا خيام و عطار و مولانا و سعدي و حافظ و… آرامش ميدهيم. با پايبندي كامل به اصول جنبش ضدِ خشونت، گاندي و لوتركينگ و ماندلا را هم در گور شرمنده ميسازيم! بوي عفونتِ خشونت و خصومت و بدخواهي و خودخواهي، خود رسواگر خويش است. دهاني كه گشوده شود، افشاگر نيات درون است، چراكه به قول مولانا:
«بوي كبر و بوي حرص و بوي آز
در سخن گفتن بيايد چون پياز
گر خوري سوگند من كي خوردهام
از پياز و سير تقوي كردهام
آن دم سوگند غمازي كند
بر دماغ همنشينان بر زند»
ما چون نسيم بهاري بر اين سرزمين خواهيم وزيد و بوي عفن خشونت و ستايش خشونت و تقديس خشونت را از آن خواهيم زدود. وعده همه ما اعلامِ پيوستن به «جنبش خشونت پرهيز» از همين لحظه، با هر ابزاري كه دراختيار داريم. خواهشمندم از كمك به بازنشر اين نوشته دريغ نكنيد. خداوند اين سرزمين و مردمش را بركت دهد.»
نظر شما چیست ؟