همه اينها به منطقه ترکمنستان جاييکه باوجود تسلط هزار ساله ايدئولوژی اسلامی انعکاس واثرات بسياری تصورات باستانی پيش از اسلام حفظ شده است، صدق میکند. يکی ازحوزههای اين بازنمودها و تصورات بين ترکمنها با موجودات اسطورهای همانند اژدها بسيار مرتبط است.
بايد گفت که درميان پرسوناژ های افسانه ای تورکمن، درارتباط با جهان حيوانات جايگاه دوم پس ازپرندگان را ، که يک دوجين از آنها وجود دارد، نمايندگان خيالی وافسانه ای خزندگان بالدارتخيلی – مار، اژدهای آپی [افعی اژدها سر- مترجم]، سومسار[سوسمار- مترجم] و آژدارخا [ اژدهای چند سر- مارآتشين- مترجم] و يووخا [ يووحا ] اشغال ميکنند .[ يووخا شخصيتی شيطانی که درارتباط با عنصر آب است، مارجادويی که خود را به انسان ( به يک دختر زيبا ) وجانوران ديگر( مانند گرگ) تبديل می کند- ودربين تورکمن ها وازبک ها نيز رواج دارد.مترجم].
آپی ( افعی اژدها سر)– ماری عظيم الجثه وسمی است. با اصطلاحی که از زبان عربی آمده مرتبط است ، بدون شک نام يکی از مارهای بزرگ واقعی آسيای مرکزی از جمله تورکمنیستان است. در شعر کلاسیک تورکمن، از جمله ماغتئمغولی اصطلاح افعی بطوراستعاره ای برای اشاره به موهای بلند سياه اين يا آن زن زيبا استفاده شده است. تصوير افعی منشاء ديرينه دارد. کافی است گفته شود که دراسطوره شناسی مصر باستان پرسوناژآپوفيس، ماربزرگی که نماد تاريکی وشر ودشمن خورشيد راديوم است وجود داشت.
سومسار (سوسمار) – اژدهای افسانه ای که بطورکلی بمثابه پرسوناژ مردمی وفرهنگ عامه برآمد می کند. به احتمال زياد، نقش نمايندگان واقعی جانوران منشاء واصل آنرا بازی ميکردند که گونه های باقی مانده آن بمثابه سوسماران بزرگ حفظ شده است.اگرتصاوير آپی ( افعی) وسومسار(سوسمار) را ازخارج به خاک تورکمنیستان آورده بودند، حضور ووجود فولکلوری – ادبی محدود می داشتند، اما، چنين پرسوناژهايی مانند آژدارخا ويووخا، بويژه مقدم برهمه، تا اندازه ای وسيع نه تنها درآثار ملی ومردمی ترکمن وبرخی خويشاوندان آن يا ملتهای همسايه، بلکه درتصورات زندگی آنها مشاهده ميشوند.
بايد گفت که نظرات عوام، مرتبط با آژدرخا و يووخا بديهی است که اساس کذب لحظات واقعی را تشکيل ميدهد: برخورد افراد با نمونه های مجزای مارها است که توهم آنها را به ظاهر وشکل غير معمول يا اندازه خود به شگفت می آورد. درحقیقت در مناطق دور افتاده ی تورکمنیستان درقرن گذشته به بزرگی بیش از دو متر بطورجداگانه وبصورت فردی مشاهده شده است. بنحويکه حتی واسيلی يان مولف رمان « چنگيزخان» وبرخی آثارعالی ديگر که ديرتر نويسنده ی معروفی شد درسال 1902 در پرياترچ با مار کبرای بزرگی که طول آن آنطورکه بعدا معلوم شد 213 سانتيمتر بود روبروشد.
آژدارخا – از اژدر ايران باستان است. براساس روايت ها وافسانه های تورکمن ها آژدرخا درمکان های دشواررس، وطبيعت وحشی بصورت ماری بزرگ که طی مدت زمان طولانی مردم را نديده وحتی صدای انسان را نشنيده است بصورت زنده درمی آيد.عقيده براين بود که با گذشت اين مدت زمان ودوره « آزمايشی»، معمولا چهل سال تعيين وبرآوردشده (هرچند گزينه های ديگری هم وجود دارد) مار بتدريج به حجم خود افزوده، بصورت آژدرخا ( اژدها) در می آيد و نه تنها حجم واندازه ترسناکی را پيدا ميکند ، بلکه درچرخش غيرعادی خود خواص جادويی گرگ را گرفته، ومستعد گرفتن اشکال موجودات مختلف زنده بخود است.
آژدرخا جاها ومحل هايی زندگی می کنند که گنج درآنجا پنهان هستند و اوازآن محافظت می کند. اين انگيزه وموتيف بويژه درافسانه ای درباره آژدرخا که مرتبط با مسجد شيخ سيد جمال الدين درروستای آناو است و آنچه که درزيرخواهيم گفت ديده ميشود. غالبا محل وجای اقامت آن براساس تصورات عوام است. سيمای خاستگاه آژدرخا ايران باستان است. در اوستا کتاب مقدس ايرانيان باستان، ما به آژی ( آجی) – هيولا، اژدها – که مبين دگرديسی شرارت اهريمن است برخورد می کنيم. يکی از چنين آژی ها که شهرت واعتبار خاصی را پيدا کرده، اژدهای سه سر آژی – داهاک،شرکت کننده فعال در مبارزه برای کسب قدرت است. بتدريج تصوير اين مار( که نامش مسلما با شکل گيری نام آژدرخا مرتبط است) شکل انسان را بخودگرفت که درشخصيت ضحاک پادشاهِ اشغالگرواصلا عرب استحاله شد. برروی شانه های او به اراده وفرمان شيطان دو مار رشد کردند که روزانه برای خوراک خود مغز دوجوان را مطالبه ميکردند. تصوير مار آژی – داهاک درتعابير وتفاسير مختلف بعد ها به باورها واعتقادات بسياری ملت های تورک که به هرحال با جهان ايران مواجه شد، – تورکها، آذربایجانیها، ازبکها، قزاقها، و برخی دیگر منتقل شد. تاريخ نگار ادبيات آذربايجان و تورکمنیستان ح. کوراوغلی می نويسد– بسياری از تصاوير حماسه ايرانی، درحماسه اوغوزها وفرزندان آنها آشکارا يافت ميشود.
ازقطعات موجود وباقی مانده ، بعنوان مثال، که همپای و به موازات ارواح شيطانی نوع آلباستی [ شخصيت های شيطانی زن دراسطوره شناسی واساطيرترک وبرخی کشورهای ديگر.روح شيطانی که درجاها وساختمان های غيرمسکونی زندگی می کند.در ترکمنی آلباسی گفته ميشود.مترجم] – غول يا پهلوانی از زرداخانه اساظير ترکی – جای زيادی را در اينجا تصاويرموجودات شيطانی پانتئون ايرانی اشغال ميکند – پری، ديو، آژدرخا وغيره برای ما آشکارميشود.
اعتقاد براين است که آژدرخای با تنفس آتشين ازقدرت بلعيدن نه تنها حيوانات مختلف بلکه انسان برخوردار است. درافسانه های تورکمنی حتی درباره ويرانی تمامی روستاها توسط او سخن بميان می آيد. جالب است که در برخی از این افسانه ها موسی پيخامبر(پيامبر) حامی گوسفندداری [موسی پيامبر کتاب مقدس] – شخصيت بسيارقابل احترام درميان گله داران تورکمن، مطرح و حضوردارد.
اوشجاعانه وبا قاطعيت وارد نبرد با آژدرخا شده وهمواره برنده ميشود. دراين ميان نقش اصلی را عصای جادويی که ازچوب مقدس درخت زيتون ساخته شده است بازی می کند.موسی سپس آنرا در دهان باز آژدرخا می اندازد وعصا درگلويش گير می کند، وسپس ازرحم آژدرخا افرادی که ازبين رفته بودند بطورزنده درحاليکه به گرمی از نجات دهنده و ناجی خود قدردانی می کنند بيرون می آيند.آنگاه عصا مانند جاروب برقی جادويی آژدرخا را بدورن خود ميمکد.ضمنا اين اژدها آق آژدرخا ( اژدهای سفيد ) ناميده ميشود برخلاف خود آژدرخا که سياه ( غارا آژدرخا)خوانده ميشد.
تصوير آژدرخا (اژدها) همانند آپی (افعی) همچنين توسط شاعران کلاسيک تورکمن بطورضدونقيض درنگاه اول در معنی مجازی بعنوان « موهای سياه بلند زن زيبا» بکارگرفته ميشود. براساس چنين همانندسازی، بدون شک خصايص خودويژه آژدرخا مانند رنگ وپيچ وتاب خوردگی، خطوط مواج بدن شکل گرفته است.
شاعرطالبی ( سالهای 1766 – 1848 ) به عنوان مثال ندا برمی آورد: « وهم دارم زولپودن، دو آژدارخالی ديلبر» [ وهم دارم اززلف، دواژدهای دلبر]. گذشته ازاين دراينجا ترکيب وآميختگی اين جزييات با ويژگی وصفت مشخصه پرسوناژ اساطيری بعدی – يووخا غيرممکن نيست.
يووخا يا يوخا – عالی ترين مقوله دگرگونی های جادويی ماراست. براساس گزارش برخی آگاهان ما، آقساقغال ها – ياشولی ها ( ريش سفيدان) يووخا ميتواند به آژدرخا تبديل شود، که به يک انسان هشتاد ساله ديده نميشود،يعنی دوباربيشترازمورد نياز برای تبديل ازمارساده به آژدرخا است. انتظار ناگزير نسبتا طولانی ( 40 – عدد جادويی) ودرعوض به جای اين يووخا قدرت وتوان تبديل شدن به هرچيزی را بدست می آورد. اما بيشترازهمه، خزندگان – گرگ نما [ شخصی که تبديل به گرگ شود، گرگينه.مترجم] چهره وقيافه يک دختر، زن وپری زيبا روی را بخود می گيرد. يووخا – پری است، که جاذبه جنسی او توجه بسياری مردان را بخود جلب می کند، ازدواج می کند وبيشتراز چهل روزبا شوهر زندگی نميکند – آن را می بلعد.
اين « خوردن يا بلعيدن» يا بتدريج ازطريق ارضاء نيازهای لجام گسيخته جنسی يا درمعنای مستقيم آن، با تصور« خوردن» روی ميدهد ، بدون شک، با خودعنوان تورکی پرسوناژ مورد نظربه عنوان مشتقی از فعل « يووتماق» – « بلعيدن، غورت دادن ودرخود جذب کردن» تطبيق شده است.
یکی ازگزينه های کمتر شایعِ نام تصویر« يوودرخا»، صراحت سخن درباره آن است. احتمال ميرود و هيچ بعيد نيست که ويژگی جنسی پرسوناژ مورد بررسی درزندگی ومعيشت بخش هايی از مردم ( بيشترازهمه دربين زنان يا پيروان متعصب شريعت) که ازتصور منفی نوع زير است توليد شده است: يووخا زنانی را می نامند که با عشوه گری وخودستايی تلاش می کنند توجه مردان را بخود جلب کنند. تا آنجا که به پری مربوط ميشود – نمايندگان اسطوره اهريمن شناسی ايران- دراين صورت دراين مورد آميختگی مشهود تصاويردومقوله مختلف يا تورکی شدن برخی از اين پرسوناژهای ايران باستان روی داده است.
چيزی که هست ، ضمن موافقت با ازدواج ، علاوه برسه خواست ومطالبه اساسی که يووخا – پری مطرح می کند ازترس افشاء سرشت غير انسانی خود ( بنظر نمیرسد او موهای خود را شانه بزند، زيرا که برای راحتی اين امراو سر را برمی دارد؛ آنرا از پشت حتی درلحظات صميمی وخصوصی نوازش نمی کند ، چونکه آنجا باقی مانده فلس مار پنهان است ؛ از پی اونگاه نميکند، چون او روی کف پا راه ميرود) او باز ، لزوما، دردست داشتن آب برای غسل پس ازنزديکی خصوصی وصميمی طلب می کند.
درشرايط زندگی جامعه اسلامی وبدين ترتيب با دستورالعمل شريعت اجرا وانجام بلاانحراف آن درزندگی اين گونه نيازها طنين عجيب وتعجب آوری دارد.اما اين امر برای شناخت پرسوناژ مورد نظر سرنخی ميدهد وبطورتنگاتنگ با عنصر آب مرتبط است.درارتباط با اين مسئله بايد بخاطر آورد که حاميان، صاحبان نهرها ورود های کوچک بين تورکمن ها« سو– پری سی» هستند، يعنی پری آب و با معادل تورکی «سو ايه سی» [ صاحب آب]همزمان است.
درهم آميختگی عجيب وغريب عناصر ايرانی وترکی ديوشناسی ( اهريمن شناسی) با الحاقات وضميمه های سنت های عربی- مسلمانی است ( پس از غسل و وضو يووخا – پری نماز برای الله اقامه کرد ) که در اين شيوه بازتاب يافته است. اما نه به الله بلکه، پيش ازهرچيزآنطورکه درافسانه ها گفته ميشود، بازگشت قدرت ونيروی سابق يووخا – پری به وجود آب وابسته است و درزمان نزديکی وصميميت او بکاربرده شده که ممکن است به عنوان يک عمل نمادين که با باروری مرتبط است تعبير کرد. ودر شرايط آب وهوای گرم در آسيای مرکزی باروری بدون مقدار آب کافی غير ممکن است.
ازاين رو گمان ميرود که خلاصی از يووخا – پری و ازبين بردن آن تنها درزمان نزديکی وصميميت يا بلافاصله پس ازعمل وهنگاميکه دور از آب بسر ميبرد امکان پذير است. اسلام نسبت هم به مار وهم به ذات وتجسم افسانه ای مار- اژدها، ضمن «حيوانات ناپاک» شمردن آنها نظر منفی دارد. با اين حال درميراث هنری برخی ملت های مسلمان، پيش از هرچيزدر ژانر مينياتور ميتوان تصاوير ونقش های آنها را پيدا کرد. بعنوان مثال درمجموعه های موزه استانبول توپکاپی پژوهشگر ايتاليايی جووانی کوراتولا درسال 1978، هفتادوهشت کپی چاپی مينياتوراز فرش ها ،ظروف چينی، مجسمه وجزييات معماری کشف کرد ، که تصويرونقش مارافسانه ای يا موجودات مارمانند مشاهده ميشود. آنها اساس بخش « اژدها در هنر اسلام » درمونوگرافی آن بنام « اژدها» را تشکيل دادند.
علاوه براين تاريخ نگار تورکيه بنام احمد ياشاراوجاق، با اشاره به يکی از آثار خود که کيش اژدرها ( آژدرخا)جايگاه مهم وبا اهميتی را در باورهای پيش از اسلام ودوران پسا اسلام تورک ها دارد، می نويسد که دردولت بزرگ سلجوقيان يعنی مناطق تورکمنیستان معاصر پرچم هايی با تصوير ونقش آژدرخا ( اژدها) بکاربرده ميشد. با این حال، غیر معمول ترین، به عنوان مثال حتی کاربرد منحصر به فرد وکمياب تصاویراژدها دربالای مسجد يادشده شيخ سيد جمال الدين ( سده پانزده) نزديک روستای آناو اطراف شهر عشق آباد است. پورتال و اَرک مرکزی این بنای تاریخی عالی از معماری اسلامی، که در زمان زلزله عشق آباد سال 1948 فروريخت ، تصاوير دو اژدهای [ آژدرخا ] بزرگ کاشی کاری شده تزيين کرده بودند.
افسانه ای درباره آنکه چگونه حيوانات « نجس » در مسجد مسلمانان ظاهرشدند حفظ شده است که مورخ معروف معماری درآسيای مرکزی پ.آ. پوگاچنکووا درپژوهش خود درباره « مسجد آناو» آنرا ارائه می کند. درآن زمينی که ديرتر مسجد ظاهر شد ، درختی رشد ميکند که روی آن ناقوسی محکم نصب شده بود. درصورت لزوم درخت را تکان ميدادند و به صدای زنگ ناقوس مردمان حاکم محل جمال ( طبق روايتی ديگر – سيد جمال حاکم) بيرون می آمدند. با آمدن دوباره به بانگ ناقوس، گردآمدگان ديدند که اژدهايی بزرگ- که درکوه های اطراف زندگی می کند ناقوس را بصدا درآورده است.
اژدهايی که به ناقوس می کوبيد گاه به سمت کوه گاه به دو درودگربا تبری دردست که درميان جمعيت ايستاده اند اشاره می کند.جمال (حاکم) به آنها امر کرد که بدنبال اژدها راه بيفتند. معلوم شد که درگلوی دوست ( دوست دختر) اژدها بزکوهی بزرگی ، هنگاميکه او ميخواسته آنرا ببلعد گيرکرده است. بزکوهی درگلوی او با شاخ اش گيرکرده است. درودگران به دهان باز بزرگ اژدها وارد شدند، يکی اره کرد شاخ را، ديگری لاشه بزکوهی را تکه تکه کرد واژدها توانست ازمرگ حتمی نجات يابد. پس از اين جريان برای نخستين بار اژدها به درودگران غاری با جواهرات گرانبها نشان داد وپيشنهاد کرد که هرچقدر آنها گنج ميخواهند می توانندجمع کنند.
روز بعد هردو اژدها کناردرخت ناقوس دار حضور يافتند ، و برپشته خود انبوهی طلا وسنگ های قيمتی وگرانبها را آوردند و آنها را جلوی پای جمال گذاشتند. جمال همچنين امرکرد که هدايای غنی جهت ساختمان يک مسجد بزرگ وباشکوه، که روی پورتال واَرک آن تصويرهردواژدهای اهدا کننده درج گردد خرج شود. با اژدهای آناو داستان تقريبا غيراسطوره ای پوشيده که درسال های دهه چهل سده بيست روی داد مرتبط است. درسال 1948 عبدالله عسگرف شصت ساله هنرمند – فرشباف کارخانه هنری تحربی فرش عشق آباد ، و بُستان گلديوا فرش باف شانزده ساله جوان به ايجاد يک قالی منحصر بفرد درموضوع وتکنيک اجرا تصميم گرفتند.
عسگر آقا ( همکاران هنرمند وی اورا چنين می ناميدند) ، که شيفته زيبايی مسجد آناو بود، مجموعه ای از طرح ها را بوجود آورد که همراه با تزيين گل وگياه، وبا نمای خارجی کاشی کاری شده اثر تاريخی مشهور، روی آن شکلها وهيکل های چند اژدها را استفاده کرد و دروسط طرح هشت تصوير اژدرها راجا داد. اين طرح مورد تایید قرار گرفت و شروع به بافتن فرش شد، واين درحالی است که اين امر برای صنعت قالی بافی تورکمن – به شيوه ی ناموزون وبرجسته غيرمعمول است.
درپنچ اکتبر سال 1948 هنگاميکه به پايان وتکميل کارفرش تنها ده تا پانزده سانتيمتر مانده بود،همکاران کارگاه فرش ازپيش با شعف وشادی به بافندگان آن تبريک گفتند. اما درآن شب يک تراژدی روی داد: زمين لرزه ای با نيروی عظيم خود شهرعشق آباد وحومه آن را ويران کرد، به زندگی ده ها هزارنفرمردم ازجمله دو سازنده فرش پايان داد. زير ويرانه های پورتال واَرک فروريخته مسجد آناونقش ها وتصاوير اژدها ازبين رفتند.اما اين تصاوير با تمامی رنگ خود برروی فرش حفظ شدند ، که پس ازمدتی بدست مادر بُستان، آننا بی بی گلديوا و مايا مرادوا ديگر فرش باف ، بپايان رسيد. درسال 1994 اين فرش منحصربفرد برای تورکمنیستان با نقش وتصوير اژدها وارد مجموعه موزه فرش تورکمن درعشق آباد شد.
به موضوع آژدرخای ( اژدهای) آناو به علاقه خاصی که نسبت به آن ازسوی آمريکايی ها نشان داده شد ميتوان اشاره کرد. درسال 1904 که حفرياتی توسط باستان شناش آمريکايی ر. پامپِلی انجام گرفت حدود دو مترمربع موزاييک مرتبط با يکی ازاژدها ی ياد شده بدست آمد وبه ايالات متحده آمريکا برده شد. وتقريبا يکصد سال بعد درسال 2002 برای انجام پاکسازی باقی مانده هايی که ازپورتال واَرک فروريخته بوجود آمده اند از آنجا کمک مالی صورت گرفت ، وجستجو ها برای قطعات سالم مانده تصاوير اژدها آغاز شد. درنتيجه اين مطالعات که چندين ماه بطول انجاميد ، بسياری از چنين قطعاتی يافت شد که فعلا درعشق آباد حفظ ميشوند ومنتظر سرنوشت آتی خود هستند./سرگی دميدوف- ترجمه از: رحيم کاکايی
نظر شما چیست ؟