مرد اولدور شاد توتار غامدان سينا سین
ير يوزئ دولدورماز گوزينگ خاناسین
قارون كمین غازانانینگ كان بولسا
ای مختومقلی و ای گرکز زاده و پیر وارسته از لذات دنیای ظاهری برون!
گرچه از دشمنان راه اندیشه و هویتت مرارت ها ٫سرزنشها و سختیها ی بسیار چشیده ای و چه زخم زبانها شنیده ای طوری که قامت صحراییت در کنار و علاوه بر آن زخم زبانهای نامردمان روزگار٫ همواره نیز با سه مولفه ظاهر برون( مقام٫ثروت و شهرت) به مدد سه مولفه درون دیگر ( هنر٫مذهب و عرفان) در کشاکش و مبارزه بوده است٫
بدان ! و بیا علیرغم تمام این سختی ها و دشمنیها جوانمردی کن ! و دل و درون را از هر چه غم و نا راحتی است دور ساز و حال درونت را پر از انرژی های شاد کن ٫ لابه و زاری نکن و قامت صحراییت را استوار نگه دار.
و گرنه تبدیل به نامردی خواهی شد که در مقابل دشمنانش ضعف نشان داده و مایه طعن و سرزنش رقیبان ضعیف تر از خویش خواهی شد.
و بدان ! اگر کل دنیا را هم داشته باشی و مثل قارون روزگار شوی باز خانه و کاسه طمع چشمت سیر نخواهد شد
مگر اینکه با مردانگی که به خرج میدهی عزت نفس پیدا کنی و به یک نوع شادی بی دلیل همیشگی از درون برسی تا بتوانی به قارونیان روزگار و دشمنان ت بگویی این غم زیبای درون من از شادی زشت ظاهراً برونی شما به مراتب بهتر و قوی تر است.
✍️ رشید نافعی
نظر شما چیست ؟