یادداشت-ترکمن نیوز- بلاخره روز موعود فرا رسید مخالفان سرسخت راه اصلاحات مانند احمدی نژاد هم به حقانیت آن به صورت ناخودآگاه صحه گذاشتند. احمدی نژاد طی نامه ای به رهبر انقلاب خواستار برگزاری انتخابات آزاد ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و برکناری رییس قوه قضائیه شد. اما احمدی نژاد در دور جدید مخالف خوانی خود حرف جدیدی نزده است. تنها سخن اصلاح طلبان را که حدود بیست سال است فریاد می زدند تکرار کرده است. چرااحمدی نژاد به این مرحله رسید می توان چنین ارزیابی کرد.
1- قدرت دید انسان را عوض می کند. آنطور که مردم عادی مسائل و مشکلات را می بینند آنها نمی بینند. در واقع می شود گفت که قدرت مطلق چشم انسان را کور می کند. لرد اکتون مورخ و فیلسوف انگلیسی معتقد است ((قدرت فساد می آورد قدرت مطلق فساد مطلق)).خیلی از اندیشمندان هم اعتقاد دارند،(( قدرت مطلق حد اقل کاری که می کند آن است که عدالت ورزی را از صاحب قدرت می ستاند)). احمدی نژاد هنگامی که در راس قدرت و با ساختار موجود همگام بود،دموکراسی و مردم سالاری را لجنزار می دانست.
2- او به محض اینکه با ساختار موجود زاویه پیدا کرد و از قدرت خارج شد و طعم نظارت استصوابی را چشید، فهمید این چه داروی تلخی است که سه دهه است به کام مخالفان ریخته می شد. کسانی که از قدرت خارج می شوند برای بازگشت به قدرت قدر دموکراسی و انتخابات آزاد را بهتر و بیشتر درک می کنند. البته نظریه قدرت مطلقه استثناهایی هم دارد که نمی شود آنرا نادیده گرفت مانند ماهاتما گاندی در هند و نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی که قدرت مطلقه هم نتوانست آنها را از راه درست بدر بکند.
3- قبل ازاحمدی نژاد هاشمی رفسنجانی هم در راس قدرت بود آن طعم را احساس نکرده بود. به حرف منتقدان و مخالفان گوش نمی کرد اما روزی که از قدرت خداحافظی کرد وبا برخی سیاست های نظام زاویه پیدا کرد. سیخ نظارت استصوابی از شکم مخالفان عبور کرده و به پهلوی خود رسید فهمید که چه درد جان کاهی است که مخالفان و منتقدان می کشند.
4- اما سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی این درد جان کاه را هنگامی که در راس قدرت بودند احساس کردند و کام شیرین قدرت آنها را غافل نکرد و برعلیه آن فریاد زدند و پرچم مخالفت را بر علیه آن بر افراشتند. چون می دانستند این شتری است که فردا می تواند در مقابل خانه هر کس بخوابد. این خیلی ارزشمند است که انسان قبل از اینکه درد دیگران به سراغش بیاید آنرا احساس وبرای بر طرف کردن آن چاره اندیشی کند. نه تنها چاره اندیشی بلکه در راه آن سختی و مرارت هم بکشد و از آبرو و حیثیت خود مایه بگذاراد.
5- اصولگرایان تندروبه زعم خود سالها پیش مرگ اصلاحات را اعلام کرده بودند. همیشه هم دنبال اثبات آن بوده اند که دیگر چیزی بنام اصلاحات وجود ندارد. اما برگزاری انتخابات مختلف و رفتار معقول و منتطقی اصلاح طلبان بطلان این نظررا به اثبات رساند. چون درشرایط نیمه آزاد و رقابتی آنها حرفی برای گفتن نداشتند. چون هدف نهایی اصلاح طلبان کسب دائمی قدرت نبود. بلکه برقراری آزادی و دموکراسی وحاکمیت قانون و رفع تبعیض و بی عدالتی از همه ی قشرهای جامعه از جمله زنان، جوانان،اقلیتهای قومی، دینی، مذهبی و نژادی بوده و می باشد. گرچه اصلاح طلبان درتحقق آن آرمان متعالی به سبب کاستیهای ساختاری خیلی موفق نبودند. اما معلوم است بر قرار چنین اهداف مقدس و مبارک و مبارزه و جانفشانی در راه آن، ثبات، توسعه و سر بلندی ایران عزیز را برای همه ی تاریخ تضمین خواهد کرد به امید آن روز که تحولات کشور نشان می دهد زیاد دور نیست.
نوشته:امان محمد خوجملی
نظر شما چیست ؟