با نگاهی دیگر و الهام از شعر مولانا
میگویند ما آدمها صرف نظر از اعتبار و جایگاه و مقامهایمان در کنار نفس انسانی یک نفس حیوانی هم در اندرونمان داریم .
از این منظر و با تکیه به یکی از آن نفوس اگر درون هر شخص انسانی را به وام از عرفان مولوی یک باغ وحش تجسم و فرض نماییم؛ میتواند حیوانات موجود در آن باغ وحش ضعیف و قوی باشد و بر اساس قدرتشان لگام و افسار عنان و اختیار درون هر شخص مسوول یا عادی را در اختیار بگیرد و سوارش شود.
در این راستا و دیدگاه به وام از های مولوی میتوان اشاره کرد «اگر در آن باغ وحشتان حیوانی به نام خوک؛ قوی و چاق و فربه باشد؛ نماد شهوت و هوسرانی و بیبند و باری است.
اگر کسی، گرگش فرمانروایی کند، درندهای خشن است. اگر روباهش فرمانروایی کند، مکار و حیلهگر است. اگر الاغش بارز باشد، احمقی بله قربانگو و بارکش است. اگر مارش برجسته باشد، خطرناک و غیرقابل اعتماد است».
پس بنابراین هر کسی اگر با فرضیه بالا قضاوت نماید میتواند برسد به این که فرمانروای درونش کدامیک از حیوانات موجود درباغ وحش اندرونش است؟
یا اینکه آیا به عنوان یک انسان خردمند و دوراندیش و آیندهنگر ؛ هر کدام از آنها را اهلی و مطیع خرد انسانی خویش ساخته است؟!
خرد یارتان!
نظر شما چیست ؟