کریمخان زند بعد از آرام کردن خانهایی از ایل خودش مثل علیمرادخان در رأس سپاهی چهل و پنج هزار نفر به استرآباد آمده و دو ماه قلعه آنرا به محاصره درآورد.
محمدحسن خان با پشتیبانی تورکمنها در عملیاتی ابتدا در بیرون شهر استرآباد کمین زدند و سپس در یکی از محلات از پشت سر به سپاهیان زند حمله کردند در آنجا نیروهای داخل قلعه استرآباد نیز از جلو به زندیان حمله کردند و آنان را قتل عام نمودند. کریمخان به زحمت توانست از معرکه بگریزد. مختومقلی فراغی در یکی از اشعار خود به این واقعه اشاره دارد:
سور فتحعلی سردار اوغلی گلدی وقت ینه بو دوران عالی سیز ینگدور
داغ کمین تر پنمز دریا دک دونمز یموت گوگلانگ اهلی ایلی سیزینگدور
ترجمه: پسر فتحعلی خان سردار قیام کن این دوران عالی از آن توست- تورکمنها و ایل یموت و گوگلان که همانند کوه مقاوم و استوار و همانند دریا نیروی دائمی دارند کنار تو هستند.
محمدحسن خان برای رسیدن به پادشاهی چندی بعد به اصفهان حمله کرد سپس حمله به تصرفات آزادخان افغان در شیراز را نمودند که خبر رسید محمدحسین خان دولو (برادر زن محمدحسنخان) در استرآباد عصیان کرده است فلذا کل قشون محمدحسن خان و تورکمنها به استرآباد برگشتند. محمدحسینخان دولو به دامغان گریخت. بعلت ایجاد اختلاف در بین قاجاریان کریمخان زند فرصت را مغتنم شمرده سپاهی را به سرداری شیخعلیخان زند به سمت استرآباد فرستاد (۱۷۵۹). در مازندران حسینخان قاجار و برادرانش از یوخاری باشهای قاجار به کریمخان زند پیوست. محمدحسنخان از کردهای شادلو در خراسان کمک خواست که ده هزار نفر به استمداد او آمدند. سپس چهل هزار نفر از تورکمنها را جمعآوری کرد ولی این سپاه از زندیان شکست خورد و محمدحسنخان نیز دستگیر و به قتل رسید سپاه زند به استرآباد آمده به دستگیری اشاقه باشهای قاجار پرداخت آقا محمدخان قاجار فرزند محمدحسن خان به میان تورکمنها پناه برد و مدتی بعد بکمک آنان به لشکر زندیان حمله کرد ولی حمله او دفع گردیدو پس از مدتی او را که قبلا توسط لشکر ابراهیم شاه (عادلشاه) افشار دستگیر و خواجه شده بود به نزد کریمخان زند فرستادند سال بعد (۱۷۶۰) لشکریان زند به لشکر آزادخان افغان که اینبار به آذربایجان آمده بود حمله و لشکر او را مغلوب و پراکنده کردند.
بعد از مرگ کریمخان در ۱۷۸۰ آقا محمدخان قاجار به کمک تورکمنها که مخفیانه با اسبهای تیز تک بدنبال او آمده بودند از شیراز فرار کرده به استرآباد میآید. همچنین بعد از کریم خان مدت یکصد روز زکیخان به پادشاهی رسید سپس در چادرش او را به قتل رساندند. بعد از او ابوالفتحخان و سپس جعفرخان مدتی را به زمامداری پرداختند.
پس از مدتی خانهای زند لشکری را به فرماندهی شیخ ویسخان و محمدظاهرخان به سوی استرآباد و به جنگ آقامحمدخان قاجار فرستادند ولی لشکر زند شکست سختی خورد.
آقامحمدخان قاجار بکمک تورکمنها و ایلات دیگر مازندران در سال ۱۷۸۶ پس از تصرف قم و چند شهر دیگر به سوی کاشان و اصفهان آمدند در بین راه بار دیگر لشکریان زند به فرماندهی تقیخان و احمدخان زند را در هم شکستند.
در سال ۱۷۹۳ نیز مجددا لشکریان آقامحمدخان برای آخرین بار به آخرین بازمانده زندیان یعنی لطفعلی خان زند در شیراز و بم حمله و او را از پای درآوردند و بدین صورت حکومت زندیه به پایان رسید.
سلسله قاجار
منشاء قاجار: لسانالملک سپهر مورخ عصر قاجار مینویسد سرتاق نویان بن سابانویان بن جلایر بن نیرون یکی از نوئینان مغول درگاه و سرهنگان سپاه هلاکو بود چون در سنه ۶۶۳ هـ ق هلاکو مرد فرزندش آباقاخان سرتاق نویان را موردالتفات قرار داد … چون حکومت اولاد چنگیز به سستی کشید سلسله قاجار هم به اقتضای خویشاوندی به قبایلی که در حدود شام بودند پیوستند آنجا را وطن خود نمودند. اما در ایام تیمور و یورش او به مصر و دمشق امر نمود جماعت مغول این ناحیه را به ایران و آنگاه به ترکستان که موطن آنان بود بازگردانند. لاجرم بسیاری بدان سوی رفتند ولی گروهی از قاجارها در آذربایجان گنجه و ایروان مسکن گزیدند.
و آنگاه در ایام شاه عباس که فرمان داد قبیله قاجار را به جهت شجاعت از گنجه و ایروان کوچ داده در استرآباد و قلعه مبارکآباد در کنار رود گرگان در مقابل تورکمنان اسکان دادند.
نظر مرحوم سعید نفیسی در مورد منشاء قاجار: زمانی که اسلاوها مغولها را از کشور خود میراندند ترکان دست نشانده و همدست آنان را هم بیرون راندند این ترکان در نتیجه توسعه قلمرو اسلاوها و فرودآمدن آنها به جنوب روسیه به قفقاز و نواحی مجاور رانده شدند. پس قاجارها از تورکان غربی و از ماوراء قفقاز هستند.
فتحعلیخان قاجار و ارتباط او با تورکمنان (تولد او در سال ۱۶۸۴)
محمدخان حاکم استرآباد به اغوای وزیرش احمد قزوینی در یک لشکرکشی به قلعه مبارکآباد نیمه شب فتحعلیخان و برادرش را دستگیر و زندانی کرد ولی اندک زمانی بعد فتحعلیخان گریخت و به تورکمنان یموت پناه برد با فرار او قاجار یوخاری باش برادرش را در زندان کشتند چون این خبر به فتحعلی رسید با اصلمشخان تورکمن پیمانی منعقد کرد و سپس از میان یموتهای تورکمن قشونی فراهم آورد و به قلعه مبارکآباد هجوم برد محمدخان و میرزااحمد قزوینی به انتقام خون برادر فتحعلی به قتل رسیدند.
پس از این واقعه اهالی استرآباد و قاطبه قاجار به فتحعلی پیوستند آنگاه با اعانت قاجار استرآبادی و ترکمنان، مازندران را نیز بگرفت و از پس آن در ناحیه فندرسک شکر بیک نامی را که نسب به قبیله کرد جهان بیگلو میبرد مغلوب کرد. و صاحب قدرت و نفوذ شد که مصادف با شکست ننگین سلطانحسین صفوی از سپاه محمود افغان و سقوط پایتخت ایران اصفهان به سال ۱۷۲۳ بود فلذا شرایط برای راهیابی فتحعلی خان به عرصه سیاسی و نظامی ایران آماده گشت.
فتحعلی خان با کسب ماموریت از طرف شاه طهماسب دوم که به استرآباد آمده بود در سال ۱۷۲۵ موفق شد که با سپاه معدود خود مرکب از تورکمنان و قاجار از پیشروی سپاه اشرف افغان به طرف شمال تهران جلوگیری کند.
اما او در توطئهای از طرف نادر با افترای جاسوسی بنفع ملک محمود سیستانی در محاصره مشهد به امر شاه صفوی کشته شد. و در قبرستان خواجه ربیع به خاک سپرده شد.
پس از وی پسرش محمدحسن خان قاجار به بگنج علیخان دوجی تورکمن پناه برد و او محمدحسن خان را تربیت و بزرگ کرد.
محمدحسن خان مدتی در بین تورکمنان بسر برد و در زمان نادر روزی با کمک تعدادی از سواران تورکمن بر سر محمدزمان خان قاجار که از طرف پدرش محمدحسین خان نیابت حکومت استرآباد را داشت ریخته و او را از شهر استرآباد گریزاند. نادر از بگنج علیخان و قوم تورکمن او استرداد محمدحسن خان را خواست ولی مورد موافقت قرار نگرفت پس از نادر در زمان پادشاهی ابراهیم شاه او عدهای از لشکریان را جهت دستگیری محمدحسن خان فرستاد ولی موفق به این کار نشدند اما آنان پسر او آقامحمد خان رابه چنگ آورده آلت رجولیتش را قطع نمودند.
محمدحسن خان بعدها به شهر بارفروش (بابل)، آمل، اشرف و استرآباد سیر و سفر نمود و سپس در دارالمرز مازندران به استقلال فرمانفروایی فرمود. و یموت و گوگلان به زیر فرمانش درآمدند.
در زمان حکومت چهل روزه شاه سلیمان دوم صفوی او محمدحسن خان را به بیگلر بیگی استرآباد گماشت محمدحسن خان از لشکریان تورکمن در جنگ با افغانها- و جنگ با شاه پسندخان در منطقه گیلان و نیز جنگ با نیروهای مخالف در قزوین، ساری، اصفهان و … استفاده نمود.
محمدحسن خان بعداً در جنگ و حمله زندیان به سوی استرآباد که در حوالی بهشهر اتفاق افتاد کشته شد و نه پسر از او برجای ماند که یکی از آنها آقامحمدخان بنیانگذار سلسله قاجار در آینده بود.
در یکی از حملات بعدی به استرآباد لشکریان کریمخان زند آقا محمدخان را دستگیر و به شیراز بردند.
آقامحمدخان قاجار (۱۷۹۶ تا ۱۷۸۶)
آقامحمدخان مدتی به اسارت و گروگان در شیراز بسر برد و بعد از انتشار خبر مرگ کریمخان با نقشه و برنامهای حساب شده با کمک تورکمنها و به همراهی دو برادر و چند سوار مورد اطمینان قاجار و تورکمن بهمراه چند اسب تورکمن تیزتک در میان غوغا و مراسم عزاداری از شیراز گریختند.
بعد از مدتی در سال ۱۷۸۰ آقامحمدخان به کمک تورکمنان مرتضی قلیخان برادرش را در دراز محله نزدیک فرحآباد در هم کوبید سپس در اواسط سال ۱۷۸۰ برادرش علیقلیخان را مأمور فتح تهران کرد که ناکام ماندند.
علیمرادخان یکی از جانشینان کریمخان لشکری به طرف استرآباد فرستاد ولی آقامحمد خان با کمک تورکمنها این سپاه را به زانو درآورد. و ظاهرخان فرمانده سپاه شیراز دستگیر و کشته شد.
آقامحمدخان سپس عصیان برادر خود مصطفی قلیخان را در حوالی ساری بکمک سواران تورکمن به سرداری عثمان پاسخ داد. (۱۷۸۱)
آقامحمدخان دو سال بعد در ۱۷۸۳ هدایتالله گیلانی در رشت را سرکوب کرد.
در سال ۱۷۸۴ قشون اعزامی از طرف علیمراد خان زند را در استرآباد شکست داد.
در ۱۷۸۵ مجددا قشون اعزامی از طرف علیمرادخان زند را در نزدیکی سوادکوه شکست داد.
در سال ۱۷۸۶ فتح تهران را به انجام رساند.
آقامحمدخان در نهایت بعد از سرکوب تورکمنهای یاری رساننده به خود او و پدر و پدربزرگش و آخرین پادشاه زند یعنی لطفعلی خان در سال ۱۷۸۶ در تهران تاجگذاری کرد.
فتحعلی شاه (۱۷۹۷ تا ۱۸۳۴)
حوادث مهم زمان او
۱-پراکنده کردن قشون مدعیان قدرت بمدت ۳ سال
۲- سیاست نظر به آسیای مرکزی روسها
۳- جنگهای اول ایران و روس که منجر به عقد معاهده گلستان در سال ۱۸۱۳ شد.
۴- جنگهای دوم ایران و روس در سال ۱۸۲۷ بوقوع پیوست که منجر به عقد معاهده تورکمنچای در فوریه ۱۸۲۸ گردید.
در این زمان ژنرال ترهزل مهندس فرانسوی که بین سالهای ۱۸۰۳ تا ۱۸۱۲ از طرف ناپلئون آتاشه سفارت بود مینویسد: راههای مهم ایران از جمله راه شمال بین استرآباد تا مشهد هرات و استرآباد به هشترخان و همه راههای ایران امن هستند.
رضاقلی هدایت مورخ قاجاریه در مورد نگه داشتن التهابی عمدی در مرز ایران و توران مینویسد:
تهاجمات خان خیوه و تورکمنان به ناحیه استرآباد هم از تدبیرات و مستدعیات همین خوانین کرد بود.
با آمدن شجاعالسلطنه به خراسان و والیگری او بین سالهای ۱۸۱۸ تا ۱۸۳۰ تورکمنها نسبتا آرام شدند حتی در شرفیابی به حضور فتحعلیشاه به همراه شجاعالسلطنه حضور یافتند تا اینکه او درسال ۱۸۳۰ به تهران احضار گردید و به جایش شاهزاده احمدعلی میرزا برگزیده شد بارفتن شجاعالسلطنه و بعلت بیتدبیری والی جدید مجدداً خراسان عرصه تاخت و تاز تورکمنها و مجادلات خوانین کرد گشت.
رضاقلی هدایت تمام هرج و مرجهای خراسان در سال ۱۸۳۳ را نتیجه عصیانهای مکرر خوانین خراسان و ارتباط آنها با خان خوارزم میداند و برای نمونه رضاقلیخان و زعفرانلوی ایلخانی را نام میبرد. درسال ۱۸۳۴ عباسمیرزا فرزند فتحعلیشاه از تجربیات خود در جنگ ایران و روس استفاده کرد، و به قلعه سرخس تورکمنان تاخت شهر و مردم را غارت و اسبان اصیل و احشام و اسیر فراوان بدست آورد بعدا اسرا را به قیمت هر نفر ۱۰ تومان به خانوادههای آنها فروختند عباس میرزا چند ماه بعد از این حمله در همان سال یعنی ۱۸۳۴ در گذشت. این وقایع تورکمنها را مجبور به تلافی مینمود.
محمدشاه قاجار (۱۸۳۴ تا ۱۸۴۸)
درزمان محمدشاه سرکوب بیدلیل و حملات بیدلیل به تورکمنها به بهانههای مختلف تداوم یافت از جمله این حملات موارد ذیل هستند.
آصف الدوله الله یارخان در حرکت نظامی به سمت بالا مرغاب- بادغیس و چهار اویماق درمسیر راه خود ۵۰۰۰ گوسفند از طایفه ارساری جهت آذوقه سپاهیان دریافت کرد.
در جنگ هرات بجای حرکت به هرات به بهانه شیوع بیماری و با به سمت تورکمانان لشکرکشی کردند که سرکوب برخی از تورکمانان تکه- یموت و گوگلانهای منطقه استرآباد و غرب خراسان تا حوالی بجنورد را بهمراه داشت. لشکر، قاری قلعه را با ۵۰۰۰ سپاه و ۶ عراده توپ مورد هجوم و چپاول قرار داد.
لشکر در منطقه گرگان نیز با توپ بجان تورکمنها افتاد. نهایتا ۵۰۰ نفر از تورکمنها را به رسم گروگان به تهران بردند و سپس به بیبیشیروان حمله کردند بدیهی است تورکمنها بعدا تلافی کردند.
در آخر این لشکر به هرات هم رفت (۱۸۳۷) ولی بعد از چند ماه درگیری با اولتیماتوم انگلیس که گفتند در صورت ادامه حمله به هرات سواحل خلیج فارس را اشغال خواهند کرد بدون نتیجه به تهران برگشتند.
در سرکوبی قیام شاهزاده اسماعیل میرزا یکی از فرزندان فتحعلی شاه بعد از دستگیری اسماعیل میرزا در بسطام لشکر به طرف استرآباد آمد و از مردم یموت و گوگلان مال و منال دیوانی گروگان بسیار بگرفت.
از حرکت فرهنگی یک صوفی بنام حضرت ایشان و حمایت سردار مختومقلی در سال ۱۸۴۱ و برخورد قاجار محمدشاه با این حرکت مشخص است که یک حرکت فرهنگی نیز برای آنان ترسآور بوده است. برای مقابله لشکر قاجار بمدت ۹ ماه در صحرای جرجان جولان دادند و در آخر با فرستادن فرزند مختومقلی به رسم مذاکره دولت با اخذ هدیه حرکت لشکر قاجار را به اتمام رساند؟!
روسها در سال ۱۸۴۰ به بهانه دعوت قبلی دولت ایران جهت از بین بردن اهالی جزیره چرکن به منطقه آمدند و مزاحم ماهیگیری اهالی تورکمن در کرانههای جنوب شرق بحر خزر شدند در مقابل تورکمنها عصیان کردند و مانع حرکت آزاد کشتیهای روس شدند ولی یک دسته کشتیهای جنگی روسیه بر سر تورکمنها تاختند و آنها را به مساکن ساحلی خود راندند و خود در آشوراده ماندند. (تا ۱۸۵۱ این سلطه باقی ماند فلذا در ۱۸۵۱ درزمان ناصرالدین شاه تورکمنها به موسسه بازرگانی روسها در آشوراده حمله کردند و روسیه والی استرآبادو مازندران مهدیقلی میرزا را مسئول تحریک تورکمنها دانست و خواستار خلع او شد.
امیرکبیر صدراعظم وقت نپذیرفت و در نهایت امیرکبیر و مهدیقلی میرزا از سمت خود خلع شدند.
اما تورکمنها پس از این واقعه کوتاه نیامدند و بطور دائم در دریای خزر برای کشتیهای تجاری روسها مزاحمت ایجاد کرده و یکبار شب ژانویه و جشن روسها به آشوراده حمله کرده و بسیاری از روسها را بقتل رساندند.)
قیام سالار در خراسان مشخص نمود که خود والیها و یا صاحب منصبان در ناآرامی تورکمنها نقش دارند. الهیارخان آصفالدوله از آغاز سلطنت محمدشاه حکمران خراسان بود فرزند او حسن خان مشهور به سالار امور حکومت خراسان را میگرداند او پس از مدتی با دادن پیام به برخی طوایف تورکمنان مرو- سرخس- تجن- آخال- اتک- و همچنین به ایلات هزاره تیموری- جمشیدی و سیستانی عصیان کرد. سالار از طرف حکومت عزل شد. سرانجام محمدشاه برادرش اردشیر میرزارا در سال ۱۸۴۷ مامور سرکوب تورکمنان به بهانه پیوستن به سالار نمود.
سالار با آوردن چهل هزار تومان مسکوک بهمراه جعفرقلی خان به سوی آخال رفتند و در خانه قرااوغلان اون بیگی که در میان قبایل توقتمش تورکمن بود پناه گرفتند.
آنان بعد از مدتی به بجنورد آمده و شهر را متصرف شدند ولی با فشار نظامی حکومت عقبنشینی کردند چند ماه بعد با کمک برخی تورکمنها جهت تصرف به شهر مشهد تاختند ولی موفق نشدند سپس سالار به امیر بخارا پیغام فرستاد که او را در تصرف شهر مشهد و خراسان یاری نماید ولی خواسته از طرف امیر بخارا برآورده نشد.
این بار سالار با همکاری قرااوغلان و ارازخان و قوشیدخان به مشهد حمله و شهر را به تصرف درآوردند.
حمزه میرزا حاکم شهر به نیشابور فرار کرد و سالار بر خراسان حاکم شد در این هنگام محمدشاه فوت کرد (۱۸۴۸) بعدها در زمان ناصرالدین شاه با فرستادن لشکری از تهران تورکمنها اجبارا شهر را تخلیه و نظامیان دولتی قاجار سالار و فرزندانش اصلان خان و محمدخان را در میان تجمع مردم مشهد اعدام کردند و در خواجه ربیع بخاک سپردند.
ناصرالدین شاه (۱۸۹۶- ۱۸۴۸)
در زمان این شاه قاجار نیز حمله و سرکوب تورکمنها تداوم یافت.
به بهانه شرکت تورکمنها در قیامها و عصیانهای مردم از جمله سالار در مشهد شاهزاده مراد میرزای حسامالسلطنه مأمور حمله به سرخس شد. لشکر او بعد از حرکت سریع در اطراف سرخس یکصد زن و مرد را اسیر گرفتند آنگاه هزار شتر را نیز ربودند. سپس در شیرتپه از روستاهای اطراف سرخس یکصد هزار گوسفند را تا مزدوران و آق دربند راندند و هرکس بهره و نصیبه خویش برگرفت.
فردای آن روز به سوی سرخس پیش تاختند و لختی به مبارزت پرداخته سودی نبردند ناچار مراجعت نمودند.
در سال ۱۸۵۴ با عصیان تورکمنها علیه کارگزار فریدون میرزا فرمان فرما والی خراسان در عشقآباد و مرو فریدون میرزا خود در رأس سپاهی به عشقآباد آمد ولی آنان منطقه را کاملا خالی از سکنه دیدند بنابراین دستور دادند ۶ قلعه بزرگی را که تورکمنها با غلات و حبوبات انباشته برجای گذاشته بودند لشکریان فرو گرفته و با تمامت آذوقه و علوفه آتش زدند و با خاک یکسان کردند و از آنجا مراجعت به مشهد نمودند.
در سال ۱۸۵۵ حکومت ناصرالدین شاه جهت مقابله با اقدامات محمدامین خان- خان اوزبک خوارزم بجای لشکرکشی به سمت او تصمیم گرفت تورکمنهای مرو را علیه محمدامین خان و خوارزمیان بشوراند.
علیرغم این همه فشار وقتی در سال ۱۸۵۶ بعلت تصرف هرات توسط لشکر ایران ناوگان نیروی دریایی انگلیس از بمبئی به سوی خلیج فارس به حرکت درآمد و پس از ۳ ماه در جزیره خارک پهلو گرفت و پس از چند روز نیروهای آنها قدم به ساحل و خاک ایران نهادند و به ایرانیها اعلان جنگ دادند این خبر در سراسر جامعه ایران هم چون صاعقه ترکید بسیاری آماده جنگ و دفاع شدند از جمله گروهی از جنگاوران طوایفی از تورکمنها نیز خواهان اعزام به جبهههای جنگ علیه انگلیسیها شدند وبرای اینکار پنج هزار رزمنده تورکمن را آماده اعزام نیرو به مناطق بندرعباس و مجاور آن بر علیه انگلیسیها نمودند.
دوهزار تن از این افراد با بزرگان استرآباد به شهر طهران رفتند ولی بعد از اتمام کشمکشهای سیاسی- نظامی با مذاکرات انگلیس موضوع با اعزام فرج خان امین الدوله کاشانی با اختیارات تام به پاریس حل شد و لشکر تورکمنها با بزرگان استرآباد به استرآباد مراجعت نمودند از جمله بزرگان این لشکر آدینه نظر خان جعفربایلی- قلیخان آق- بایلیخان دوجی- ولی سردار داز- آدینه قلیچ ایگدر- قربان خان قجق- بیگ پولاد سلاق- خدرنظرخان غراوی و … بودند. نهایتا معاهده صلح پاریس در ۱۸۵۷ به امضاء رسید و ایران ازکلیه دعاوی خود در هرات صرفنظر کرد.
هدایت که بعنوان سفیر به نزد خان خوارزم رفته بود در کتاب خود مینویسد: شاه خوارزم پرسش حال جعفرقلی خان کرد برنجردی را نمود … از سوق کلام ظاهر شد که اهل یوه، تکه و یموت سابقا از او بسیار دستبرد دیده و مکرر بر آن طایفه تاخته و ایشان را اسیر و دستگیر ساخته بود. …
از جمله حملات بیدلیل حکومت قاجار در این دوره این است که جعفرقلی خان در ۱۸۵۶ حاکم استرآباد و بزنجرد شد. اوبا لشکریان خود بهمراه شاهزاده جهانسوز و میرزا سرتیپ … ایلغار کنان در یک شبانه روز ۳۵ فرسنگ راه را درهم نوردیدند چاشت گاهی در مراتع قبیله آق محمدسردار و قبایلی که در جوار او بودند درآمد و ناگاه تیغ در آن جماعت نهاده از خون مردان جنگ زمین را لعل رنگ ساخت آنگاه زنان و کودکان و اموال و اثغال ایشان را به نهب و غارت برگرفته مراجعت کرد تورکمنها بعدا تلافی کردند.
بعد از واقعه گوگ دفه و اشعال ترکمنستان توسط روسها در سال ۱۸۸۱ هنگام سفرناصرالدین شاه به خراسان در شهر بجنورد سواره ژنرال کماروف سردار روسی و حاکم آخال با سوارهای قزاق و تورکمن به دیدار شاه آمدند در برگشت در شاهرود ریش سفیدان طایفه گوگلان ساکن ایران همان طور که در کالپوش به حضور آمده بودند تماما باز به خدمت آمدند.
بعد از اشغال ترکمنستان توسط روسها یارمحمد خان سهامالدوله در سال ۱۹۰۲ سفری از طریق روسیه به اروپا داشته در راه خود وارد عشقآباد شد که روسها به تازگی راه آن شهر را هموار و کالسکهرو کرده بودند. او در سفرنامهاش مینویسد:
… این تورکمنان آخال … حالا در عمارات عالی مسکن دارند.
ابراهیم بیک هم در این زمان گذری به آن نواحی داشته و در سیاحت نامه خود مینویسد:
در عشقآباد روسها عمارتهای بلند و بسیار باشکوه برپا نموده و هرسو قراول و مأمور گذاشتهاند …
اعتمادالسلطنه راجع به اغتشاشات تورکمنها در استرآباد در یادداشتهای خود مینویسد سال ۱۸۸۹ به منزل ایلچی روسی رفتم دو ساعت بودم و خیلی صحبت شد و من جمله محرمانه از او پرسیدم حقیقتا این تورکمنها را که در استرآباد تنبیه کردهاند و جمعی را کشته و برخی را مجروح و اسیر کرده و اموال ایشان را غارت نمودند به ایران یاغی بودند؟ ایلچی روس قسم خورد که تمام اینها مطیع و منقاد دولت ایران بودند میگفت شما رعیت خودتان را خراب و چپو میکنید و از این کارهم خوشحال هستید خیلی اسباب حیرت من شد…
بعدها از اشغال ترکمنستان توسط روسها اعتمادالسلطنه در سال ۱۸۹۰ با ژنرال چارلز اسمیت مکلین سرکنسول انگلیس در مشهد دیدار کرد و نوشت ژنرال گفت: من عبوراً از استرآباد گذشتم خیلی وضع را بد دیدم اگر امور این ترکمنها را به یک شخص دنیا دیدهای بسپارند البته آنها به قدم اطاعت پیش خواهند آمد و این کار نخواهد شد چرا که آقا وجیه (حاکم) در حمایت وزیر اعظم است تا به حال صد و هفتاد هزار تومان خرج فتنه استرآباد کرده که ممکن بود با صدوهشتاد تومان خلعت و زبان خوش به تورکمنها اصلاح این کار بشود او در ادامه مینویسد:
در سال ۱۸۹۰ باز شنیدم امیرخان سردار باز کثافت کاری کرده روسای تورکمنها را اطمینان داده به اردوی خود آورده است بعد یک نفر را کشته و باقی را حبس نموده است این خبر که به اوبههای تورکمنها میرسد به اردوی سیفالملک امیرخان سردار حمله میآورند.
در ادامه این سیاست در نهایت اجحافات حکومت مرکزی باعث گردید که در سال ۱۸۸۹ قشونکشی بزرگ شاه ایران (ناصرالدین شاه) علیه تورکمنهای یموت در ناحیه استرآباد انجام شد سیزده هزار تن سرباز به فرماندهی والی خراسان و خانهای بجنورد، قوچان و شاهزاده حاکم استرآباد بر علیه آنان وارد جنگ شدند تورکمنها مقاومت کردند و لشکریان حکومت مرکزی موفقیتی حاصل نکردند. بدین ترتیب مشکل تورکمنها همانند مشکلات غامض سرحدات خراسان تا آخرین سالهای حکومت قاجار حل نشده باقی ماند.
پیشروی روسها در ترکمنستان و خانات
پیشروی تدریجی روسها در آسیای میانه و فتح سرزمینهای تورکمنان و خانات اوزبک از زمان پطرکبیر تداوم داشت روسها در اوایل سلطنت پطرکبیر سال ۱۷۰۰ میلادی بر اساس آروزی او که استیلای روسیه بر آسیای مرکزی و تسلط بر آبهای گرم خلیجفارس بود شروع به فعالیت در تحقق این خواسته نمودند.
حدود سال ۱۷۰۰ تماسهایی با خان خیوه گرفتند و سفیری از طرف نیازخان (خان خیوه) به مسکو پیام داد که وی قصد دارد رعیتی دولت روس را بپذیرد (این حدود اواخر سلسله صفویه و قبل از شروع قدرتگیری نادر میباشد)
در همین ایام انتشار کشف طلا در دهانه رود جیحون و بخارای صغیر گروهی از روسها را به سوی آسیای مرکزی کشاند روسها دو قلعه در ساحل شرق دریای خزر یکی در نزدیکی خلیج تیوپ قاراخان و دیگری در خلیج کراسنوودسک ساخته بودند.
در طی سالهای ۱۷۱۴ و ۱۷۱۶ روسها اجازه احداث قلاع نظامی در کناره خزر از خان خیوه و خان بخارا دریافت کردند.
قشونی هم به فرماندهی بگوویچ در سال ۱۷۱۷ به منطقه اعزام گردید که موفقیتی کسب نکرد و نیروهای ساخلوی این قشون در قلعههای ناحیه حاجی طرخان توسط تورکمنها متفرق شدند.
در سال ۱۷۲۵ پطرکبیر در گذشت ولی روسیه راه او را ادامه داد.
نادر شاه در سال ۱۷۴۰ بر خانات بخارا و خیوه و تورکمنهای منطقه حمله کرد. ولی با قلاع روسها کاری نداشت.
روسها در سالهای ۱۷۴۵ زمان نادر و ۱۷۶۷ زمان زندیه و ۱۷۹۸ زمان فتحعلی شاه قاجار بر استحکامات نظامی خود در دریای خزر افزودند.
در سال ۱۸۰۳ (زمان فتحعلی شاه قاجار) به برقراری امر تجارت و بازرگانی در راههای ارتباطی با خیوه و بخارا در سه ناحیه دریای خزر پرداختند. در سال ۱۸۲۱ موراویف از وضعیت تورکمنها گزارش تقدیم دولت روس نمود و نوشت… تورکمنها کشاورز بوده همچنین گلههای بسیار دارند آنها میتوانند باروت توپ درست کنند. آنها با تفنگ و کمان هر دو میجنگند… منابع سر شارشان را از نوعی تجارت بدست میآورند که حمل نفت به ایران است و تا ۲۰۰۰ پوت در سال قدرت فروش دارند…
قالیهای با کیفیت عالی میبافند زرگرانشان قطعات سکه میزنند و ….
در اوایل ۱۸۳۰ ارازخان نیمی از جمعیت تکهها را در تجن و مرغاب تحت رهبری واحد درآورد.
روسها در سال ۱۸۲۳ دژی در شمال شرق شبه جزیره منقشلاق ایجاد کردند (الکساندروسک) (زمان فتحعلی شاه)
در سال ۱۸۳۵ ارازخان رهبر تکه در مجاور تجن دژ تجن یا اراز قلعه را بنا نهاد. (زمان محمدشاه) ولی در اندک زمان تحت فشار ایرانیها و خان خیوه قرار گرفت و جنگهای زیادی بر آنان تحمیل گردید.
در سال ۱۸۴۰ (زمان محمدشاه) جمع نیروهای تکه به رهبری عوض صالح سردار با معاونت نوربردی و کوگلانها با رهبری یاخشی «یا مرگن» و یموتها به رهبری محمود ایشان نزدیک قاری قلعه در جنگ با سپاهیان صفرقلی خان شادلو حاکم بجنورد پیروز شدند و غنائم نظامی زیادی بدست آوردند.(در زمان محمدشاه قاجار)
روسها در ۱۸۴۶ (زمان محمدشاه) دژی در تیوبگاراکان بنام دژ نو و پطرودوسک در سمت غربی شبه جزیره منقشلاق ایجاد کردند.
روسها در زمان فتحعلی شاه بر اساس عهدنامههای گلستان و تورکمنچای حق کشتیرانی دردریایی خزر را نیز بدست آوردند.
در سال ۱۸۵۰ زمان ناصرالدین شاه امتیاز شیلات شمال توسط اسماعیل خان میرزا آقاسی مأمور دولت ایران در استرآباد به اتباع روس واگذار گردید. این امر عرصه را در زمینه تجارت و صید ماهی بر تورکمنها تنگ کرد. در همین حال امیرکبیر شیلات دریای خزر و رودخانههای بین اترک تا آستارا را به اجاره میرابراهیم خان برای مدت ۴ سال سپرد. و تورکمنها بیشتر در امر تجارت و صید تحت فشار قرار گرفتند.
در سال ۱۸۵۱ نیروهای نظامی روس تصمیم گرفتند از منطقه تورکمننشین بالخان به سوی آشوراده به حرکت درآیند ولی دستهای از جوانان تورکمن به پایگاههای روسها هجوم برده و جمعی از آنان را به قتل رساندند.
در شب عیدپاک ۱۸۵۱ تورکمنها به جمع روسها در آشوراده حمله برده و تعدادی را کشته و گروهی را به اسارت بردند.
در سال ۱۸۵۵ قاوشیت خان تکه فرزند عوض دردی سردار در شرق ترکمنستان فعلی (مرو تا سرخس) پس از مرگ ارازخان درخشید و در اقدامات بر علیه خان خیوه پیروز شد.
درسال ۱۸۵۹ اتحادی بین تکهها- سالورها و ساریقها بوجود آمد و مجلس جمهوری کوچکی بر اساس قانون (توره) مرکب از آقسقلها و روحانیون بوجود آوردند. (زمان ناصرالدین شاه)
در همین شرایط اقدامات روس بجای حمایت از تورکمنها در سال ۱۸۶۰ قشون بزرگی از ایران به رهبری حشمت الدوله و قوام الدوله از طرف کال یا قوتیسه فرسخی مشهد به طرف مناطق تورکمننشین حرکت کرد.
تعداد این قشون شصت هزار نفر گزارش گردید. اردو از سربند به طرف مرو حرکت نمود چهارمنزل بعد از سرخس در قلعه صیاد حرکت آب کند شد. فلذا توقف کردن در آن صحاری باعث تلف شدن مال اهل اردو شده و بیم هلاکت و تلف شدن قشون داشتند. در مسیر اگر به تورکمنی برخورد میکردند او را اسیر میکردند یا میکشتند بعد از حدود یکماه عملیات قاچه اوروش یا پارتیزانی تورکمنها شروع شد. آنها به کسانی که مال اردو رابه چرای علف میبردند حمله و در یکی از حملات بیست و پنج نفر را کشته و تعدادی را به اسارت بردند.وضعیت به همین منوال در روزهای بعد تداوم یافت بگونهای که سرکردگان و رؤسا از بیرون رفتن از قلعه ابا داشتند. فلذا اختلاف در بین لشکریان بالا گرفت بعد از چند ماه لشکر به نیم فرسخی محل اسکان یک گروه تکه در خان گچن رسید. ریش سفیدان تکه جملگی اظهار انقیاد کردند و آمادگی خود را جهت انعقاد قرارداد صلح اعلام نمودند. حشمت الدوله تعارفات و تکالیف آنها را قبول ننموده دستور داد به کلی تکهها را نابود نمایند.
توپخانه شروع به شلیک نمود در طی یک و نیم ساعت هشتصد گلوله توپ شلیک گردید و تعدادی از زنان و کودکان در خون غلطیدند.
رؤسای تکه از هر گونه توافق بدون درگیری ناامید شده بودند فلذا دیگر قاصد نفرستاده خود را آماده دفاع از حیثیت و ناموس نمودند. به همین جهت با دو توپی که در اختیار داشتند بیست و پنج توپ شلیک کردند سواران تکه در شب هنگام برای ترساندن قشون آنرا محاصره کرده و تیر شلیک میکردند و فضایی از رعب و وحشت ایجاد میکردند.
در فردای آنروز یعنی ۲۵ ربیعالاول معادل ۱۸۶۱ میلادی در هنگام درگیری دو نفر در اردو بازار قشون فردی فریاد میزندتورکمنها آمدند سربازان نیز خود ناگهان فریاد کردند «های تورکمن گلدی» و سراسیمه گردیدند فلذا نظم اردو بهم ریخته و سربازان وحشتزده از پادگانها بیرون ریخته راه فرار در پیش گرفتند بدون اینکه تحقیق شود آیا سواری در تعقیب آنان هست یا خیر. آن شب سربازان پیاده چهار تا پنج فرسخ مسافت بیراهه را طی کردند و هیچ کس از حال دیگری خبر نداشت و هر کس بفکر نجات جان خود بود.
تورکمنها که کنترل اوضاع را در دست داشتند دوهزار و پانصد نفر از فراریان را به اسارت درآوردند و تمام اموال سپاه را به غنیمت گرفتند بسیاری از سربازان از راه پنج ده به هرات رسیدند و دویست نفر در بیابانها از گرسنگی تلف شدند و حرکت و نهایتا عملیات قشون با شکست کامل مواجه گردید.
حشمتالدوله و قوامالدوله به مشهد رفتند. تورکمنها بعد از این پیروزی به احداث و تکمیل دژی عظیم بنام قلعه قوشیدخان در ساحل شرقی غربیترین شعبه مرغاب پرداختند و در آن پنجهزار آلاچیق تورکمن برافراشتند که تا سال ۱۸۸۱ باقی بود.
این واقعه آخرین زورآزمایی ارتش ایران در قرن نوزدهم بود.
عکاسی فرانسوی در میان تورکمنان
در این عملیات بلوک و یل بعنوان اسیر جنگی بدست تورکمنان افتاد او در مدت چهارده ماه اسارت خود مشاهدات خود را درباره زندگی اجتماعی و فرهنگی تورکمنان نوشته است. او مینویسد:
«تورکمنان در کنار آلاچیق برهها و گوسفندان را میبندند و پروارشان کرده در مراسم بزرگی قربانی مینمایند. گوشت قربانی را قطعه قطعه کرده استخوانش را جدا میکنند سپس باقیمانده گوشت را برای مصارف آتی خشک میکنند استخوان را در دیگ بزرگی نهاده آبگوشت زیادی درست کرده بین همسایهها و آشنایان توزیع میکنند … .
آنان با زنانشان بدرفتاری نمیکنند اما اشتغالات و کار زیادی به آنها میدهند از جمله: …. پشمریسی- گلدوزی- درست کردن نمد- پشم چینی- رنگرزی و همچنین پارچهبافی… زنان در اوقات بیکاری پیوسته یک دسته پشم با کرک یا ابریشم دارند که در اثنای گفتگو و یا دید و بازدید میریسند….
اما آقایان نیز اشتغالات خاص خود را دارند: کشت و زرع و درو و تربیت مواشی و احیانا جنگ درست کردن طناب با دست، بافتنی و پالان دوزی و آنچه به پوشش حیوانات اهلی مربوط است. در اوقات فراغت به خرید و فروش میپردازند کلاه پوستی و چارق تهیه میکنند. بر روی طناب میرقصند آواز میخوانند …. آنان به مطالعه کتاب علاقهمند هستند وقتی کتابی به دستشان میرسد به خواندن آن مشغول میشوند… مردان اوقات زیادی را در تلاش فهمیدن دیوانی هستند که در حیوه یا بخارا چاپ شده … معلمها که به ملّا ملقب هستند چند سالی را در این دو شهر سپری مینمایند تا در بهترین مدارس به کسب تخصصهای لازم دینی نایل آیند.
اما دینشان اسلام بوده بر مذهب تسنن هستند… آنان شدیدا به دین تمسک میورزند با این حال اعتقاد نا معقولی که قابل ذکر باشد مشاهده نمیشود … فحش و ناسزا در محاوراتشان به چشم نمیخورد.
آنگونه که در میان قبایل همسایه چون خیوه و بخارا رایج است. اعمال قبیح و خصومتها نادر بوده در تندترین حالت خشم کلمهای ابلهانه و سخن سخت بکار نمیبرند. با زنان خود مانند فارسها با درشتخویی رفتار نمیکنند بلکه برایشان ارزش قائل شده احترام بیشتری از فارسها به آنها نشان میدهند.
از عادت زنان این است که وقتی شخص ناآشنایی را دیدند با گوشه روسری ناحیه چانه خود را میپوشانند و با صدای آرام و خفیف سخن میگویند. سلام او را جواب میدهند و از گفتگو و مؤانست با او پرهیز میکنند.
زن میتواند از طرفی به طرف دیگر به تنهایی طی طریق کند بدون اینکه ترس از خطرات و حوادث (از هر طرف که بخواهد واقع شود) داشته باشد.
ایجاد محدودیت روسها جهت تجارت و کشتیرانی تورکمنها
نظارت و کنترل کشتیهای جنگی روس در دریا هم موانعی برای صید و رفت و آمد کشتیهای تورکمنها ایجاد کرده بود تورکمنها در دریا چابک و چیره دست بودند آنان سیصد فروند طران داشتند چهل فروند آن بزرگ و قدرت حمل هزار تا هزار و پانصد پوت بار را داشت. تورکمنها از جزیره چله کن نفت را بمقدار زیاد استخراج و روزانه نفت گل را به آشوراده و بنادر دیگر برده به کمپانیهای ماورای قفقاز و یا به ساکنان بنادر میفروختند بسیاری از آنان دارای چاه نفت بودند. تورکمنها با کشتیهای خود صید ماهی نیز انجام و تجارت ماهی نیز بخشی از فعالیتهای آنان بود ملکونف روسی در گزارش خود اینگونه مینویسد:
… در حالیکه عوض تقلب ارامنه تورکمنان آدمهای درستکاری بودند. تورکمنها که به عهدشکنی ارامنه واقف شده بودند وجه سال آینده را جلوتر و پیش دریافت نموده و به اصطلاح معامله به سلف میکردند هیچ وقت در رد عوض (ماهی که باید میپرداختند) تخلف نمینمودند در حالیکه پس از گرفتن وجه به صحرا میرفتند و قادر بودند که هرگز برنگردند ولی هرگز اتفاق نیافتاده بود که تورکمنها این کار را بکنند.
تصرف خیوه و قتل عام یموت اطراف آن
در سال ۱۸۷۳ ژنرال کافمان ماموریت حمله به خیوه را دریافت و بطرف خیوه به حرکت درآمد. این قشون با ظلم و ستمگری وحشیانهای موفق به اتمام مأموریت خود گردید. و مقاومتهای تورکمنها با سلاحهای قدیمی در مقابل سلاحهای نوین و توپخانه روس دوام نمیآورد.
نکاتی از وقایع قبل از فاجعه گوگ دفه
*در ۱۸۷۳ قشون روسی به خیوه حمله کرد فرمانده قشون روس ژنرال کافمان بوده است.
*خان خیوه محمدرحیم خان تقاضای چند روز متارکه جنگ را مینماید تا از روسها وسایل پذیرایی آماده شود ولی مورد قبول روسها واقع نمیشود. در پیام خان خیوه به روسها مقاومت تورکمنها را سرخود و بدون پشتیبانی از او بحساب میآورد.
*روسها به خندق دور قلعه خیوه نزدیک و خود قلعه را زیر توپ گرفتند.
*مک گاهان خبرنگار دیلی نیوز مینویسد هر دولتی که میخواهد در آسیای مرکزی استقلال بیابد محتاج به اتفاق تراکمه است و به واسطه تراکمه میتواند تمامی آسیای مرکزی و طرف جنوب و غرب آسیای مرکزی را نیز به حیطه تصرف بیاورد.
… یازده نفر از تراکمه به رسم سفارت از جانب قبایل خودشان آمده بودند ژنرال کوفمان آنان را به غیر حق محبوس نمود خلاصه ظلم و تعدیی که روسها در حق تورکمنها کردند زیاده از حد و حصر است.
*روستاهای اطراف خیوه و تورکمنها ۵ هفته بعد از ضبط خیوه از طرف جنرال کوفمان و ژنرال کلوواجف توسط هشت دسته پیاده و هشت دسته سواره و ده عراده توپ و یک راکت و دو عراده مترالیوز قتل عام و اموالشان تاراج و محصولاتشان به آتش کشیده شد. حتی پیران و کودکان در آتشسوزی درون خانههایشان سوختند.
*نظر یکی از تورکمنها: مادام که اموال ما تاراج و تالان و مساکن و محصولات ما سوزان و اولاد و عیال ما طعمه آتش بیامان باشد من بعد از برای استخلاصجان خودمان به دشمن سرفرود نمیآوریم … پدر و مادر ما مارا به وجود آورده و به این قدوقامت رسانیدند که انتقام از دشمن مستولی کشیده وطن عزیز خودمان را از چنگ آنها برهانیم و محض حفظ زندگی، دو روزه بی عاری را قبول نکرده مردانه کشته شویم.
….. تورکمنها با اینکه غیر از شمشیر و چوب و داس و تفنگهای فتیلهدار سلاحی نداشتند باز در مقابل روسها مدتی ایستادگی کرده مردانه جنگیدند …. زنان نیز در مقابل کوتاهی نمینمودند و با شمشیر میجنگیدند.
*در حادثهای چهار نفر از لشکر روسی سواره جوانی تورکمن پیاده را محاصره کرده و با شمشیر به دستها و اندام او ضربه وارد میکردند حال آنکه در دست آن بیچاره چیزی از اسباب دفاع نبود این جوان دلیر از بس که دستهای خود را در مقابل سیوف آنان سپر قرار داد هر دو دستش شرحه شرحه خون مثل ناودان از آنها جاری میشد. با این همه این جوان دلیر اظهار ضعف نکرده جد و جهد مینمود که شمشیر یکی از قزاقان را بدست بیاورد آخرالامر از دست یکی از آنها شمشیر را اخراج نموده با وجودیکه پیاده بود مثل شیر جسته هر چهار نفر را بفوریت به هلاکت انداخت.
*در سال ۱۸۷۵ قوشیدخان مروی درمرو و نوروردیخان از مرو به آخال مراجعت نمود و به رهبری آخالیها رسید.
*آنها در مذاکرات با روسها مطرح نمودند که مثل سابق مالیات را به خان خیوه پرداخت و در امور ارضی و داخلی خود آزاد باشند (۱۸۷۵)
*روسها جهت جاسوسی و شناسایی مسیر اترک- چات به مرو و آخال از کراسنوودسک به حرکت درآمدند. (۱۸۷۵)
*تکهها مراوده و رفت و آمد با روسها را حرام شرعی اعلام کردند.
*روسها در ۱۸۷۶ راه خیوه به کراسنوودسک را امن و با راهداری کردند.
*تکهها در اواخر ۱۸۷۶ کوشیدند که دولت ایران را متقاعد کنند که در جنگ آنان علیه روسها شرکت نمایند. عبدالحسینخان پسر حاکم قوچان با نمایندگان آخال به تهران رفتند. روسیه اعتراض کرد و ایران پیشنهاد تکهها را نپذیرفت.
*در منطقه استرآباد و در منطقه اترک به برخی از تورکمنها از طرف حاکم استرآباد حمله و آنان به شمال اترک منطقه تحت پوشش روس پناه بردند و روسها مانع نشدند.
*روسها تصمیم گرفتند که قزل آروات را در سال ۱۸۷۷ اشغال نمایند.
*روسها چکشلر رابه چات متصل کردند و آنجا را به کراسنوودسک نیز وصل نمودند. (۱۸۷۸)
*تکهها با فرماندهی نوروردیخان دستهای از لشکر روس را شکست دادند. ۱۸۷۸ (اطراف قزل آروات) و در مسیر مراجعت از قجر قلعه به چات با نیروهای روس درگیری پراکنده داشتند.
*از ۱۸۷۹ روسها طرح حمله به مرو را کشیدند از دولت ایران خطوط تلگرافی از چکشلر به استرآباد و از استرآباد به جلفا را گرفتند.
*در مقابل پیشروی روسها مجلس جمهوریت تکه در سال ۱۸۷۹ به نیابت بردی مرادخان فرزند نوروردی خان تشکیل شد. دستور داد که نگذارند روسها داخل آخال گردند و همچنین دستور داد تمامی ساکنین آخال تکه در گوگ تپه جمع شوند.
تکههای قزل آروات و بورمه به شنزار قرهقوم کوچیدند.
*آتابایها از قشون روس گریختند و شتران خود را میبردند. روسها به آنها در نزدیکی چاه دانات و کهنه قریم حمله و ۱۲۵۰ شتر آنان را غارت کردند و بردند.
*تکهها به دسته روسها در دنگینتپه که متشکل از ۳۰۲۴ نظامی بود و به مقصد تصرف آنان در حرکت بودند حمله کرده و ۴۵۳ نفر را کشتند ۷ صاحب منصب ۲۴۸ نفر درجهدار شامل آنها بودند. (سردار مرادخان از تورکمنها زخمی و دو روز بعد فوت کرد)تعداد کشتههای روسها را تا بالای سه هزار گزارش کردند. (۱۸۷۹) فرمانده لوماکین از سمت خود خلع شد.
*ژنرال ترکو کاسف جانشین لوماکین گردید در زمان او پس از تعویض توپها و ترمیم امور طرح داد که در طرح او زمستان ۱۸۸۰ قشون روس در قجه قلعه مستقر میشد در بهار ۱۸۸۱ از جبال کپت داغ سرازیر و به بورمه میرسید و در سال ۱۸۸۱ انتقال آذوقه به بورمه و درست کردن راهها را مدنظر قرارداده و در ۱۸۸۲ به گوگتپه حرکت میکرد.او بعد از مدتی بیمار و استعفا کرد و ژنرال اسکوبلف جانشین او شد. (۱۸۷۹)
*روسها در چات بیمارستان ۲۵۰ تختخوابی و در چکشلر هم به همین ترتیب در دوزالوم بیمارستان ۳۶ تخته با نه نفر کادر پزشکی احداث کردند.
*در سال ۱۸۷۹ که چهارنفر از وکلای تورکمنهای مرو و مرغاب در تهران بسر میبردند. نوروردی خان در آخرین سال زندگی خود وقتی از بیماری خاص در رنج بود توسط دو نفر که خود را پزشک معرفی میکردند مورد مداوا قرار گرفت تجویز آنها نتیجه عکس داد و به بستر مرگ افتاد گویا دو نفر مأموریت داشتند تا با لباس مبدل به میان تکهها رفته و او را از بین بردارند.
آخرین سخنرانی او:
الحمد سیزه یار بولسون
قل هوالله یول بولسون
دیلکنگیز اللهغه یتسین
درگاهیندا قبول ادسین
تانگری تبارک اوز ملکینده آمانساقلاسین
ایشینگیزی رواج ادسین
سپس خطاب به روسها گفت: ای دشمن مظلومان و ستمدیدگان اگر جرئت داشتید در برابر انگلستان و کشورهای بزرگ قد علم میکردید اگر انسانیت داشتید مردمان بی دفاع ما را زیر گلوله باران توپها و مسلسلهای خود نمیگرفتید سپس به مردم سفارش میکند:
ای سروران و جنگاوران لحظات تاریخی حساسی را پشت سر میگذاریم دشمن بر صغیر و کبیر ما رحم نکرده سرزمین ما را آماج حملات خود کرده اینک رسالت شرعی و انسانی ایجاب میکند تا برای حفظ کیان خود مهیا باشیم… و جان میسپارد.
*ایرانیان یک گله گاو مسموم به قشون روس فروختهاند بدین وسیله بیماری پر دامنهای در قشون روس افتاده است. (۱۸۷۹)
*وقتی ژنرال موراویف از ایلخانی بجنورد تقاضای امداد و آذوقه میکند او با کسب اجازه دولت به متصدیان مینویسد: به شما اجازه داده میشود خواسته را به انجام رسانید و حتیالامکان سعی نمائید که کمک و همراهی به قشون روس نمائید.
*قاری قلعه را که قطعه مثلث ما بین جریان رودخانه سومبار و جنوب غربی آخال تکه بود روسها در ۱۸۷۹ اشغال کردند.
*شجاعالدوله ایلخانی قوچان در تهران به خدمت ناصرالدین شاه رسیده و گفته بود:
از برای او بسیار دشوار و سخت بود که روسها آخال تکه را مسخر نمایند زیرا که او محروم خواهد شد از منافع و مداخل بسیاری که از الامانها بدست خواهد آمد و اکنون سی و پنج نفر از تکهها اسیر دارم که از قرار هر نفری صدتومان قیمت آنها میشود سه هزار و پانصد تومان.
*یکی از کارپردازان روسی از خراسان به وزیر مختار روس در تهران نوشته بود: مکارم ورؤسای سر حدات خراسان گاه تورکمنها را برای غارت و خرابی یک آبادی دعوت میکنند به خیال آنکه دولت خود را معتقد نمایند که بیکار ننشستهاند بدون آنها سرحدات خراسان از حملات تورکمنها امن و آسوده نخواهد بود.
*قشون روس در سال ۱۸۷۹ به گوگ تپه حمله ولی شکست خورد مختومقلی خان جانشین نوروردی خان هشدار داد اگر روسها به جانب آخال تکه حرکت کنند چکشلر را به آتش خواهد کشید.
*تکهها با همراهی یموتها دامنه عملیات خود را به سرزمین خیوه گسترش دادند. تورکمنها در کنارههای آمودریا و نزدیکی کهنه اورگنج اقدام به حمله به طرفداران قرقیز روسها مینمایند.
*روسها شترها را در سرحدات خیوه از قرقیزهای بیابانهای ارنبورگ بدست آوردند.
*در حادثهای شتر بانان تورکمن یموت نزدیک چاه بکتاش توقف کرده و حاضر نشدند که از آنجا پیشتر روند زیرا میگفتند روسها به مقابله هم جنس و هم ایلی ما تکهها میروند.
*در ۱۸۸۰ روسها قجهقلعه را که مدخل همه راههایی بود که به آخال ختم شد اشغال نمودند.
*روسها در ۱۸۶۵ تاشکند را تصرف کرده بودند * در سال ۱۸۶۶ چرنایف از سیحون گذشته و عازم تسخیر سمرقند شد. با کمک رومانوفسکی موفق شد. سپس خجند و جیزک را مسخر ساختند.
*در سال ۱۸۶۸ مجددا امیر مظفرالدین را در سمرقند شکست دادند.
*در ۱۸۸۰ تکههای مرو و آخال متحد شدند.
فاجعه گوگ تپه و تعیین خطوط مرزی بین ایران و ترکمنستان
ژنرال اسکوبلوف در نوامبر ۱۸۸۰ با قوایی معادل یازده هزارنفر به تعهد نابودی تام و تمام مقاومت تورکمنها علیه روسها از قزل سو راهی آخال شد در اوایل ۱۸۸۱ پس از استقرار واحدهای نظامی لازم در امتداد خطوط مراسلاتیش با نیروی معادل ۶۵۰۰ سرباز و ۶۰ عراده توپ به گوگ تپه رسید. دژ گوگ تپه با حصاری به طول چند کیلومتر حدود چهل هزار تورکمن را در خود جای داده بود از این میان فقط حدوده ده هزار نفر را جنگاوران تورکمن تشکیل میدادند مابقی زن و کودک و از کار افتادگان بودند.
روسها بمباران قلعه را شروع و تداوم بخشیدند. بعد از مقاومت شدید تورکمنها در رزمهای شبانه بسیار موثر آنها بر علیه روسها، اسکوبلوف دستور داد نقبی به زیر بخش جنوبی استحکامات گوگتپه حفر شود تا آن را منفجر کنند و بالاخره روسها در ۱۴ ژانویه به زیر دیوار قلعه رسیدند.
حدود ۲ تن مواد منفجره زیر دیوار قلعه کار گذاشته شد و در حالیکه آتش بسیاری از توپهای اردو بر آن بخش از دیوار متمرکز بود منفجر گردید شکافی با حدود ۶۰ متر عرض در دیوار ایجاد شده بود روسها از چهار طرف به سمت قلعه هجوم آوردند.
تورکمنها تا آخرین نفس ایستادگی کردند و نهایتا با تشدید حملات توپخانه و شلیک گلوله اسلحههای جدید روسی مقاومت تورکمنها در هم شکست و قتل عام آنان توسط روسها آغاز شد.
این پیروزی برای امپراطوری روس مهم و کارساز گردید در پس سقوط گوگتپه حاکمیت نهایی آنها به ترکمنستان مسجل شد. ژنرال انگلیسی سرپرسی سایکس چند سال بعد که از خرابههای گوگتپه گذر میکرد از شجاعت نومیدانه تورکمنها که به مدت بیست روز از قلعهای که دیوار سادهای داشت در مقابل ارتش بسیار قوی روس ایستادگی کرده بودند متحیر گشته بود. نهایتا برابر قرارداد آخال در دوازده دسامبر سال ۱۸۸۱ مرز جدید بین ایران و ترکمنستان تعیین گردید.
در فاجعه گوگ تپه بسیاری از بزرگان از جمله معاون خان تکهها یعنی ارازمحمدخان، همچنین قربان مراد ایشان ریش سفید و روحانی مبارز و دلسوز و آق بردی سردار فرزند تیکمه سردارشهید گردیدند.
اوضاع تورکمنها در اواخر دوره قاجاریه و قدرتیابی رضاخان
مظفرالدین شاه (۱۹۰۶- ۱۸۹۶)
او پسر چهارم ناصرالدین شاه بود و در سن ۴۵ سالگی با وضعیتی بیمار به سلطنت رسید. در زمان او ورشکستگی اوضاع اقتصادی و زدن چوب حراج به منابع ملی، ظلم عمال حکومتی- رشد طبقه جدید روشنفکر و آشنایی با مفاهیم دمکراسی غربی و پیروزی مردم روسیه در انقلاب ۱۹۰۵ و استقرار مشروطیت در آنجا باعث تنویر افکار عمومی در ایران شد و شاه در اثر فشارها فرمان مشروطیت را در سال ۱۹۰۶ صادر و اندکی بعد مجلس اول تشکیل گردید.
عینالسلطنه برادرزاده ناصرالدین شاه در سال ۱۹۰۶ از طریق مشهد به ترکمنستان رفت او در سفرنامهاش مینویسد: … تورکمنها همگی کاسب و زارع و صنعت پیشه گشتهاند… چون به مرو رسیدیم به سوی دکان فرش فروشی رفتیم که صاحب آن اهل مشهد بود قالیهای تورکمنی اعلی داشت او میگفت تورکمنها خیلی پولدار شدهاند ولی هنوز روسها خیلی از آنها احتیاط دارند. در اینجا تورکمن سوار و پیاده دیده میشوند که خیلی درشکه سوار و فرنگی مآب گشتهاند …. فرشهای تورکمن ساروق واقعا در اینجا عالی است و تماشای آن حیرتآور و … در سمرقند یا یوسفخان تکه تورکمن برخورد کردم وی اول شخص تکههاست حال لباس قزاق روس پوشیده با کلاه سفید تورکمن …. روسها از ترس به او نشان و حمایل دادهاند در عشقآباد هم فرنگی مآبی تورکمن خوب پیداست متصل تورکمن است که به هتل ما داخل و خارج میشوند….
محمد علی شاه (۱۹۰۶- ۱۹۰۹)
پس از مرگ مظفرالدین شاه به قدرت رسید و شروع به مخالفت با مشروطه و مشروطه طلبان کرد.
در زمان او قرارداد ۱۹۰۷ که در آن ایران را بر سه ناحیه تحت نفوذ روسیه و انگلستان و دولت ایران تقسیم میکرد بسته شد که مورد مخالفت افکار عمومی قرار گرفت.
حکومت تصمیم گرفت که در مقابل مخالفت مردم نوعی حکومت توتالتیر نظامی را سازمان دهد تا جنبش مشروطیت را در نطفه خفه نمایند. روسها به حمایت از محمدعلی شاه و عوامل ضد مشروطه پرداختند. حکومت جهت انتظام دادن به امور استرآباد محمدولی خان تنکابنی (سپهدار اعظم) را که از خوانین تنکابن بود به حاکمیت استرآباد گماشت ولی او با متحد شدن با مشروطهخواهان نقشه حمله به تهران را در دستور کار قرار داد و در ۱۹۰۹ به پایتخت حمله پس از چند زدوخورد وارد شهر گردید محمدعلی شاه به سفارت روس پناه برد و بعداً توسط یک مجلس پانصد نفره از نمایندگان مجلس و رجال سیاسی از سلطنت خلع و پسر دوازده سالهاش احمد میرزا به جانشینی او برگزیده شد. محمدعلی شاه دوماه بعد به روسیه رفت تا با حمایت آنان مجددا به تخت پادشاهی دست یابد. در این اثنا قوانین مجلس تغییر و عشایر و اقلیتهای مختلف فرصت حضور در مجلس یافتند از این تاریخ نیز برای اولین بار در سال ۱۹۰۹ نماینده تورکمنها بنام آدینه محمدخان تحصیل کرده بخارا که فردی با هوش و تیزبین بود در مجلس حضور یافت.
او در دوره حضور در مجلس آموزش زبان فرانسه را به اتمام رساند.
همچنین در سال ۱۹۰۹ رحیمخان مقصودلو از رهبران مشروطه طلب حدود ۱۵۰ نفر تورکمن را که مشروطه طلب بودند برای کمک به مجلس مشروطه به تهران فرستاد. در آن زمان اوضاع ایران متشنج بود و حتی روسها برای محافظت اتباع خود فشنگ و اسلحه و سپس دویست قزاق به قنسولخانه خود در شمال از جمله استرآباد آوردند.(۱۹۱۱)
– در سال ۱۹۱۱ تصرف شاهرود توسط برادر محمدعلیشاه ارشد الدوله و نیروهای طرفدار محمدعلی شاه و شعاعالسلطنه بوقوع پیوست در همین سال در ژوئیه ۱۹۱۱ خود محمدعلی شاه با سلاح و مهمات حمل شده همزمان با سقوط کابینه سپهدار با کشتی از طریق کمشتپه وارد تورکمن صحرا شد. در هنگام ورود محمد علی شاه هواخواهان او چندین نفر از تورکمنها را که مشروطهخواه بودند با غل و زنجیر به حضور محمدعلی شاه آوردند به هنگام ورود او تورکمنها به دو گروه اصلی تقسیم شده بودند برخی از جمله رجب آخوند صایادلی- آدینه محمدخان نماینده تورکمنها در مجلس دوم و هواداران آنها از مشروطه خواهان حمایت مینمودند و گروهی دیگر از جمله شوخ بای از محمدعلی شاه حمایت میکردند طرفداران شاه ابتدا در خواجه نفس تشکیل جلسه داده و تصمیم حرکت به سوی استرآباد را گرفتند همزمان در غرب ایران سالارالدوله نیروهای ضد مشروطه را بدور خود جمع و وارد کارزار گردید.
با شنیدن خبر ورود محمدعلی شاه بسیاری از مشروطه طلبان در استرآباد به قنسول روس پناه برده و یا گریختند. محمدعلی شاه با تعدادی تفنگچی که با پول و امکانات روسی بدور خود جمع نموده بود در ۲۱ جولای به طرف امچلی حرکت و سپس به محمدآباد و از آنجا با حدود یکصد تن بهمراهی شجاع السلطنه دو ساعت به غروب وارد استرآباد شد و پس از مدتی وارد دیوان خانه گردید.
چند روز بعد سپاهیانی با سه عراده توپ کوهستانی و اجیر کردن تفنگچیهای بسیار از طریق کردکوی و بندرگز و انزان بطرف تهران به حرکت درآمدند.
همزمان با اقدامات محمدعلی شاه رجب آخوند صایادلی فتوایی صادر و اعلام کرد کسی که در جنگ و ضدیت با مشروطه خواهان کشته شود قابلیت خواندن نماز جنازه را نداشته و نماز جنازه برای او خوانده نخواهد شد. این امر حمایت از محمدعلی شاه را از همان ابتدا با شکستی بسیار قرین نمود و باعث برگشت بسیاری از همراهان محمدعلی شاه گردید.
محمدعلی شاه با همراه نمودن حدود هفتصد تفنگچی بختیاری با نیروهای باقیمانده برای خود به طرف تهران حرکت و در نزدیکیهای تهران (قصبه ایوان کیف) با عکسالعمل مناسب و بموقع سردار یفرمخان ارمنی و سردار بهادر و سردار محتشم از نیروهای مشروطهخواه و توپخانه سنگین آنان زمینگیر شدند و با دادن تلفات عقب نشستند ارشد الدوله هم دستگیر و اعدام گردید.
ستون نظامی دیگر محمدعلی شاه که از راه بهشهر و ساری حرکت کرده بودند در فیروزکوه با مقاومت مشروطه طلبان مواجه و با دادن تلفات به استرآباد برگشتند.
بعد از برگشت محمدعلی شاه به استرآباد دولت مشروطهخواه سردار محبی را با ستون نظامی به جنگ با او به استرآباد فرستاد در محل کردکوی جنگی بین لشکریان دو طرف بوقوع پیوست و نیروهای سردار محبی شکست خوردند. با این پیروزی محمدعلی شاه مجددا با مخارج بسیار تعدادی را اجیر و به طرف شاهرود و سمنان حرکت تا از آنجا به تهران وارد شود این ستون نظامی هم در یک فرسخی سمنان از نیروهای پشتیبان مشروطهخواه شکست خورده و به استرآباد برگشتند.
محمدعلی شاه از شدت غیظ شکست از نیروهای مشروطهخواه دستور داد تا نماینده مردم تورکمن در مجلس دوم یعنی آدینه محمدخان را که در منطقه تورکمن صحرا بود به قتل رساندند.
و بدین وسیله قائله محمدعلی شاه با برگشت مجدد او به روسیه پایان یافت.
از نیروهای طرفدار مشروطه که بهمراه رجب آخوند صایادلی اقدامات مناسب زیادی به انجام رساندند میتوان از تویجان حاجی- صفرآخوند و عبداله (پدر عبدالله زادهها) را نام برد.
تورکمنها در اواخر سلسله قاجاریه و در مرحله بقدرت رسیدن رضانخان
در اواخر سلسله قاجار مردم ایران به علل مختلف از جمله اوضاع نابسامان اقتصادی و ورود مکرر نیروهای خارجی به داخل مرزهای ایران از جمله روس- انگلیس و عثمانی و غیره همچنین به دلیل تاثیرات انقلاب کمونیستی اکتبر سال ۱۹۱۷ روسیه و رشد و آگاهی عمومی و فرهنگی ملت و آشنایی با مفاهیم آزادی و دمکراسی موجود در بین ملل پیشرفته دیگر آمادگی جهت تغییر سلسله پادشاهی را پیدا نمود. در این اثنا رضاخان میر پنج به همراه دو هزار و پانصد نفر قزاق از قزوین به تهران آمده و در سوم اسفند سال ۱۹۲۱ میلادی کودتا و تهران را فتح کرد. احمدشاه افراد مختلفی را به عنوان نخستوزیر مأمور تشکیل کابینه نمود و در همه این تغییر کابینهها امور قشون و ارتش در دست رضاخان باقی ماند. و عاقبت در سال ۱۹۲۴ احمدشاه رضاخان سردار سپه را به عنوان نخستوزیر انتخاب نمود و خود راهی اروپا شد.
رضاخان پس از سرکوب شورشهایی در ایران از جمله شورش شیخ خزعل در خوزستان با تصویب ماده واحدهای از طریق مجلس در سال ۱۹۲۶ سلسله قاجاریه را منقرض و حکومت موقت را در اختیار خود گرفت.
قیام محمدتقی خان پسیان: او یکی از افسران ارشد اواخر دوره قاجار بود و ریاست ژاندارمری خراسان را داشت مدتی بعد رابطه او با حکومت مرکزی به تیرهگی گرائید برای دفاع به همراه دمکراتهای محلی کمیته انقلابی تشکیل داد و بوسیله قوایی مخصوص حکومت ایالتی خراسان را بنیان نهاد سپس با سردار معزز بجنوردی حاکم بجنورد که روابطی با تورکمنها داشت وارد مذاکره گردید و در نظر داشت که از همکاری نیروی کردان شادلو و تورکمنان نزدیک آنان بهرهمند گردد. ولی این ائتلاف به درازا نکشید و رابطه ایندو به تیرهگی گرائید.
در نهایت کلنل پسیان در جنگ و گریز و درگیری با نیروهای اعزامی از پایتخت در نواحی حدود استرآباد کشته شد. به جرم همکاری با کلنل پسیان ۲۸ نفر از تورکمنها بهمراه سردار معزز بجنوردی و چند نفر از اقوام کرد توسط سرتیپ جان محمدخان قاجار از همکاران نزدیک رضاخان در میدان ارگ مشهد به دار آویخته شدند. (۱۹۲۵)
در مرحله سرکوب تورکمنها سرتیپ جان محمدخان با تحت فشار نظامی قرار دادن گروهی از تورکمنها آنان را مجبور به مهاجرت به روسیه نموده و یکصدهزار رأس گوسفند و ده هزار رأس گاو آنان را تاراج و در مشهد بفروش رساند.
حمایت تورکمنها از انقلاب میرزاکوچک خان جنگلی
بعد از انقلاب مشروطه در اوان قدرتگیری رضاخان قیام میرزاکوچک خان جنگلی در گیلان بوقوع پیوست.
تورکمنها برای نزدیکی به رهبران این قیام در سال ۱۹۱۸ با فرستادن سفیری از طریق دریا از آنان خواستند که سران قیام یک نفر نماینده را به تورکمن صحرا بفرستند تا مراتب اتحاد و اتفاق را تحکیم نمایند. تشکیلات قیام جنگل این دعوت را پذیرفت و شخصی بنام پور رسول را به اتفاق یک مجاهد مسلح از طریق دریا به سوی استرآباد فرستادند. این دو تن ابتدا در خواجه نفس جلسهای با تورکمنها منعقد و سپس بعد از پیوستن چند تن از آزادی خواهان تورکمن وارد کمشتپه شدند و در آنجا مورد استقبال گرم سران یموت، جعفربای و آتابای گردیدند.
سپس این گروه با همکاری تورکمنان به جمعآوری سواران مسلح پرداخته و به سوی گنبدقابوس به حرکت درآمده و سلاحهایی را که در درگیریهای محمدعلی شاه با مشروطه خواهان در اختیار کمیسر روسها در گنبد قرار گرفته بود پس گرفته و عمده این سلاحها را در اختیار نمایندگان جنگلیها قرار دادند. و آنگاه از همه تورکمنان ایران تقاضای ورود به این جمعیت متحده را نمودند.
این ارتباط صمیمانه مدتی بین سران تورکمنها و سران انقلاب جنگل ادامه یافت در سفر هیئتی از سوی میرزا کوچک خان به شوروی در ۸ اوت سال ۱۹۲۰ میلادی نمایندگان روسیه میپرسند «تورکمنها چه نظری نسبت به انقلاب میرزا کوچک خان دارند»؟ نماینده میرزا کوچک خان آقای مظفرزاده میگوید: «تورکمنها همیشه طرفدار قیام جهت اصلاح کشور بودهاند و سال گذشته همه مساعدت خود را به میرزا کوچک خان پیشنهاد نمودند. و شک نیست که آنها با ما خواهند بود…
متاسفانه در این مدت که هیئت متحده حتی در بندرگز جلساتی تشکیل داده و به روشنگری در مورد اوضاع و احوال مملکت و ضرورت حرکت و اصلاح نموده بود هرم قدرت قیام جنگلیها در گیلان دچار اختلافات شدید شده و افراد با مرام سوسیالیستی و مذهبی جدا و درگیر شدند این خود قدرت طرفین درگیری را کاهش فلذا حملات قوای حکومت مرکزی به گیلان موجب شکست قیام و نهایتا مرگ میرزا کوچکخان جنگلی گردید.
قیام و حرکت عثمان آخوند
عثمان آخوند فرزند عمر قویونلی در کمیشتپه متولد و پس از طی مراحل ابتدایی آموزش به مدرسه گوگلداش بخارا رفته و بعد از اتمام تحصیلات به زادگانه خود برگشت و شروع به تدریس علوم دینی پرداخت همچنین او تالیفات کتب نیز داشته و در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی تورکمنها مجددانه شرکت مینمود.
در حدود سال ۱۹۲۴ رهبران طوایف تورکمنها طی جلسهای در روستای امچلی تصمیم گرفتند وحدت رویه حرکتی داشته باشند و همچنین خواستار حکومت فدرال در ایران شده و بخش تورکمن صحرای فدرایتو را تاسیس و مرزبندی کردند و عثمان آخوند را به ریاست آن انتخاب کردند. در این اجلاس ارگان ویژهی بنام شورای ریش سفیدان برای رسیدگی به امور مهم اداره فدرالی در نظر گرفته شد تعداد این شورا ده تن و بصورت ترکیبی از طوایف مختلف در نظر گرفته شد.
همچنین کنگره نمایندگان همه طایفهها و قبیلهها را به رهبری عثمان آخوند پیشبینی نمودند. پس از مدتی حتی این بخش فدرال اقدام به چاپ پول نیز نمود.
این حرکت مدرسه نظامی ویژهای را با کمک افسران ترک دایر نمود. همچنین برای تثبیت موقعیت خود سفیرانی را به روسیه و ترکیه فرستادند.
حکومت مرکزی با تثبیت اولیه حکومت رضاشاه ابتدا سعی نمود که بین طوایف مختلف تورکمن آتش نفاق افکند فلذا نمایندگان مختلفی را با پیشنهاد پولهای کلان به نزد رهبران جنبش فرستاد همچنین گروگانهای برخی طوایف را آزاد نمود علاوه بر آن حکومت ایران وعده داد که قبیلههای تورکمن را خلع سلاح ننماید و هیچگونه مقررات تازهای را به دشت تورکمن نیاورد.
در مذاکرات بین حاکم استرآباد و نمایندگان عثمان آخوند در ۲۰ اکتبر ۱۹۲۴ این شروط جهت بهبود اوضاع در تورکمن صحرا عنوان گردید.
۱- واگذار کردن رهبری امنیه (ژاندارمری) در تورکمن صحرا به تورکمنها.
۲- باز گردانیدن ۲۲ رزمنده تورکمن که از سال ۱۹۲۲ در خدمت ارتش ایران بودند به منطقه.
۳- امکان نگهداری اسلحه توسط تورکمنها.
در نهایت حکومت مرکزی بعد از موفقیت و سرکوبی عصیانها و قیامها در نقاط دیگر ایران تصمیم به اعزام یگانهای پیشرفته نظامی بهمراه هواپیماهای جنگی به منطقه جهت سرکوب تورکمنها گرفت.
هواپیماهای حکومت هر روز بخشهای محل تمرکز تورکمنها را بمباران نموده و اعلامیه برسر آنان میریخت در سال ۱۹۲۵ مجددا مذاکراتی بین رهبران جنبش و حکومت مرکزی صورت گرفت و تورکمنها خواستار بیرون رفتن سپاهیان دولتی از تورکمن صحرا و انجام امور بر اساس سه بند تقاضا شده در مذاکرات قبلی را نمودند.
ولی مجددا پاسخ تقاضا منفی و عملیات بمباران مناطق در دستور کار حکومت قرار گرفت.
در اواخر ماه ژوئیه سال ۱۹۲۵ حکومت ایران ۲۸ تورکمن و ۴۸ کرد را بهمراه معزز خان و دو برادرش به جرم دست داشتن در قیام کلنل محمدتقی پسیان و حرکتهای موجود تورکمن صحرا در مشهد اعدام نمود.
همزمان افراد متنفد تورکمنها بطرق سیاسی کوشیدند تا جلوی پیشروی سپاهیان حکومت را به تورکمن صحرا جهت پیشگیری از خونریزی بگیرند ولی موفق نگردیدند.
تیپ شمال به فرماندهی سرتیپ زاهدی به منطقه آمده و ضمن همکاری با سرهنگ حکیمی فرمانده هنگ و پادگان استرآباد خواستار خلع سلاح تورکمنها شدند و پیامهایی را به رهبران جنبش فرستادند و همزمان تصمیم به فتح کامل منطقه تورکمننشین نمودند.
چهارستون نظامی با فرماندهی فرماندهان سرتیپ زاهدی- سرهنگ حکیمی سرهنگ جان محمدخان و سرهنگ علی اصغر جهان بینی به طرف آققلا و اوبه خواجه نفس و سپس به دهکده سلاخ راه افتادند. گروه نظامی ضمن گلوله باران مناطق مختلف روستای سلاخ را به آتش کشیدند.
ضمن مقاومت گروهی از تورکمنها به رهبری آنهگلدی عاج واحدهای خود را به ناحیه آلتین توقماق بردند و در آنجا آنهگلدی عاج توسط فردی از تورکمنها که به استخدام ژاندارمری درآمده بود به ضرب گلوله به قتل رسید.
در نهایت علیرغم اینکه تورکمنها نیروهایی با حدود چهار هزار و پانصد نفر رزمنده دیگر را از قبایل جعفربای و آتابای و گوگلان آماده نموده بودند در مقابل برتری تجهیزاتی هواپیما و تانکهای جدید اولیه و سلاحهای آتشین نیروهای مسلح حکومت ره به جایی نبردند و با پیوستن تمامی ستونهای نظامی حکومت در گنبدکاووس شکست جنبش و حرکت تورکمنها مسجل گردید. رهبران جنبش به سرگروهی عثمان آخوند و گروهی از عوامل نزدیک به آنان به خاک شوروی رفتند و باز داشت شدند.
رجب آخوند صایادلی فارغالتحصیل بخارا و یکی از رهبران مذهبی تورکمن در کمیش تپه که قبلا در زمان حیات میرزاکوچک خان نامههای زیادی از او دریافت میداشت حال با توجه به شرایط موجود فتوایی صادر و تورکمنها را به فراگیری علم و دانش روز موازی با نگه داشتن فرهنگ خود فرا خواند.
تحقیق و گردآوری: عبدالقاسم قدیمی
منبع: تورکمن نیوز
نظر شما چیست ؟