سهم طب سنتی و طبیبان محلی و دعا نویسان هم حدود ده درصد. بیماریهای حاد و سنگین مانند سرطانهای مری و معده و روده و قلب و عروق و مغز و اعصاب و شکستگیهای دست و پا و امثال آن متعلق به پزشکی مدرن است. در پزشکی مدرن هم همه جا موفقیت آمیز نیست و خیلی از افراد از بیماریهای لاعلاج می میرند. اگر موفقیت علم پزشکی را یک پروسه و فرایند بلند مدت علمی و تجربی و تاریخی بدانیم موفقیت در این رشته بیشتربوده است.
گفته می شود طی سالیان اخیر طرفداران طب سنتی هم بیشتر شده است و آنها هم بعضی از بیماریها مانند رماتیسم و دیابت را درمان می کنند. اما داروی آنها بیشتر گیاهی است نه شیمیایی و نه دعا و نیایش و تضرع و چشم دوختن به آسمان.
اما سهم طبیبان محلی بیشتر معالجه ی درد دست وپا و در رفتگی دست و پا و شکستگیهای سطحی و کمردرد و درد زانو می باشد.
کاردعا نویسان یا دعا خوانان محلی معالجه ی بیماریهای سطحی و معمولی است. مانند بی خوابی کودک در شبها، شیر نخوردن کودک از پستان مادر، کم حوصله گی و عصبانیت برخی افراد مسن و میانسال، پادرد و سردرد خفیف و امثال آن.
من خودم چندسال پیش به اصرار یکی از فامیلهای نزدیک به اتفاق ایشان به یکی از دعا نویسان از قضا روحانی هم بود مراجعه کردیم. انبوه جمعیت ما را از ادامه کار منصرف کرد. چون باید دو ساعت صف می ایستادیم.
اخیراً یکی از فامیهای نزدیک که سینه همسرش کیست پیدا کرده بود چندین بار به دکتر مراجعه و داروهای زیادی هم مصرف کرده بیماری اش معالجه نشده بود. درآخر دکترمعالج گفته اند سینه ی همسرت باید جراحی شود. او می گفت با راهنمایی یکی از دوستان به یک دعاخوان محلی(البته اینها دونوع هستند بعضیها دعا را می نویسند و به دست بیمار می دهند این دعا دریک جای بدن بیمارباید قرار داده شود. بعضیها هم دعا را می خوانند و یک تکه نان به دست بیمار می دهند که بخورند) مراجعه کردیم او بعد از هفت جلسه و هر هفته یکبار بیماری ما را معالجه کرد. یکی از دوستان هم گفت: من همسرم دستش سیاه زخم گرفت. چند بار دکتر رفتیم نتیجه نگرفتیم. اما به همان دعا خوان که کیست سینه را درمان کرده بود مراجعه کردیم و در عرض پنج جلسه هفته ای یکباربیماری ما معالجه شد. او گفت: این طبیب و دعانوخوان روزانه بطور متوسط ده نفر مراجعه کننده دارد.
این واقعییتهای جامعه ماست. یکی از وظایف نویسندگان تحلیل وارزیابی این گونه مسائل و مشکلات اجتماعی است که چرا چنین است.؟ من تحلیل و ارزیابی خودم را بیان می کنم. امیدوارم مورد نقد و ارزیابی سایر دوستان و صاحب نظران قرار گیرد.
اول : ممکن است داروهاییکه در ایران تولید می شوند خیلی مؤثر نیستند یعنی آستانداردهای لازم را ندارند.
دوم : یا تشخیص پزشکان ما خیلی دقیق نیست. یا پزشکان قلابی زیاد شده اند. یعنی پزشکان بدون اینکه صلاحیت لازم را پیدا بکنند به آنها مدرک داده می شود. همانطور که پایان نامه در مقابل دانشگاهها فروخته می شود.
سوم : یا هزینه های زیاد و سرسام آور پزشکی مدرن، مردم را از ادامه کار منصرف و به این طرف سوق می دهند.الان هزینه چند آزمایش و سنوگرافی و ام آر آی سر به میلیون می زند که خیلی از خانواده های کم در آمد قادر به تامین آن نیستند.
چهارم : از طرف دیگر دستمزد برخی طبیبان و دعا نویسان و دعا خوانان محلی اختیاری است هرچه بیمار پرداخت می کند همان را می پذیرند. شاید این مسئله در مراجعه مردم مؤثر باشد.
پنجم : طبیب یا دعا نویس و دعا خوان محلی که روزانه ده نفر مراجعه کننده داشته باشد حد اقل نصف بیمارانش رامعالجه می کند و گرنه معنی ندارد مردم به آنها مراجعه بکنند.
ششم : بعضیها ممکن است بگویند فرهنگ مردم خرافاتی شده است. اما این نوعی سطحی نگری و ساده لوحی و پاک کردن صورت مسئله است.
هفتم : شاید هم خداوند برای درمان درد بیماران راهها و افراد گوناگی را در نطر گرفته باشد که هر کس حاجت خود را از آنجا دریاف بکنند.
هشتم : مگر خداوند در کنار ارسال پیامبران برخی عارفان و صوفیان را گسیل نکرده است که برای شناخت خداوند و کشف حقیقت راههای خوف و عشق را نشان داده اند. ممکن است اینها همه لازمه ی جامعه باشد که افراد باسواد و بی سواد و متخصص و عامی با کمک یکدیگر از آلام و درد و رنج یکدیگر بکاهند.
نوشته: امان محمد خوجملی
نظر شما چیست ؟