نژاد پرستی و زن ستیزی و تبعیض علیه سیاهان و زنان هم یکی از مشکلات جوامع بشری است. هر کشوری تلاش می کند تا گلیم خود را از آب بیرون بکشد و مشکلات خود را با کمترین هزینه به سامان برساند. اما در کشور ما ایران نگاه به مشکلات خود و دیگران بسیار متفاوت است.
بعد از کشته شدن جورج فلوید بدست پلیس سفید پوست امریکا صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران تبلیغات زیادی علیه این کشور به راه انداخت که گویا امریکا مرکز تمام جنایت و خیانت و نژاد پرستی در کل عالم است. اینکه در امریکا نژادپرستی و شکافهای طبقاتی وجود دارد و سیاهان از فقر وناکامی بیشتری از دیگران برخوردارند شکی نیست. حالا فرض کنیم تمام ادعاهای ما علیه این کشور بدون کم وکاست درست باشد.
اما وقتی نوبت به خود ما که می رسد قضیه فرق می کند. مگر خودِ ما کم مشکل داریم؟ ما به اندازه ی کافی گرانی و بیکاری و تورم و مشکل مسکن و رکود و عدم رشد اقتصادی و کاهش ارزش پول ملی و افزایش مشکلات اجتماعی و فرهنگی را در کارنامه خود داریم. آیا ما آمران یا عاملان یا خطاکاران اعتراضات دی ماه 96 و آبانماه 98 را که منجر به خون ریزی زیادی شد دردادگاه محاکمه و مجازات کردیم؟ کدام خواست معترضان برآورده شد؟ کدام سیاست اصلاح شد؟ کدام رویه تغییر کرد؟ امریکا که آن چند پلیس خطا کار را بازداشت کرده به دادگاه سپرده است وبه صورت علنی هم محاکمه خواهد کرد.حتی شورای شهر مینیا پولیس قول داده نیروی پلیس این شهر را منحل خواهد کرد.
درسته است که امریکا دشمن ماست ولی این دلیل نمی شود برای مردم آن کشور هر چیزی رامجاز بشماریم. مردم امریکا حق اعتراض دارند. حق راهپیمایی دارند. حق دارند مجسمه ها را به زیر بکشند. حق دارند عکس رهبران خود را به آتش بکشند. حق دارند خیابانها و میدانها را به اشغال خود در بیاورند. روزنامه نگاران و خبرنگاران داخلی و خارجی حق دارند عکس و فیلم و گزارش تهیه بکنند. همه ی اینها درست و حق مردم است. اما چرا همه ی اینها برای مردم ما غیر مجاز می شود. اسم معترضان می شود اغتشاشگر. اسم حامیان آنها می شود فتنه گر حتی این حامیان یک زمانی رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس مجلس این کشور بوده باشند. این گونه نگاههای کلیشه ای و سیاه وسفید کسی را قانع نمی کند و دل هیچ کس را نمی رباید. قاعده ی طلایی اخلاق حکم می کند آنچه برای خود می پسندیم برای دیگران هم بپسندیم و آنچه برای خود نمی پسندیم برای دیگران هم نپسندیم.
قصد تبرئه دولت امریکا را ندارم. امریکا در دنیا به خاطر منافع خود جنایات زیادی را مرتکب شده است. جنگها و کودتاهای زیادی را راه انداخته و حکومت های مردمی زیادی را ساقط کرده است. از جمله حکومت ملی ومردمی دکتر مصدق درایران و سالوادور آلنده در شیلی را. در دنیا هیچ کشوری به اندازه ی امریکا به خاطر منافع خود با تحریمهای مختلف به ملت و دولت ایران صدمه نزده است. جنایت امریکا در دنیا کمتر از جنایات روسها و چینیها نیست اما چرا باید در مقابل خطای چینیها و روسها سکوت کنیم ودر مورد خطاهای امریکا از آن سوی بام بیفتیم.
مسئله مهم این است نگاه ایدئولوژیک یک جانبه، جای نگاه کار شناسی و بی طرفانه را برای هر دو طرف ایران و امریکا گرفته است. هر دو طرف چشم بسته به یکدیگر حمله می کنند و نقاط مثبت یکدیگر را نمی بینند. و گرنه هر دو کشور زمینه های مثبت فراوانی دارند که با کنار گذاشتن نگاه ایدئولوژیک و عینک بدبینی می توانند به یکدیگر نزدیک شوند و مشکلات خود را بدون هزینه های زیاد حل و فصل نمایند. اینکه به نحو دائمی به طبل دشمنیها بکوبیم به نفع هیچکس نیست. فقط مردمان دو کشور را از فرصتهای یکدیگر محروم می کند.
نظر شما چیست ؟