اما سئوال اساسی این است که آیا میشود این دو نامزد را در قالب اصلاحطلبی و اصولگرایی ارزیابی کرد؟ من جوابم منفی است.
در این دوره رودروایسی کنار گذاشته شد. هرکس میگفت من اصلاح طلبم رد صلاحیت خود را پیشاپیش امضاء کرده بود. همه دیدند در این دوره ثبت نام اصلاح طلبان بسیار اندک بود و آنها هم که ثبت نام کرده بودند رد شدند.
به همین دلیل نیز میزان مشارکت افت شدیدی نسبت به دورههای قبل داشت. طوری که میزان مشارکت از 98 درصد اوایل انقلاب به 43 درصد در مجلس یازدهم رسید. این میزان در شهرهای بزرگی مانند تهران حتی به 21 درصد رسید و زنگ آژیر خطر به صدا در آورد.
به نظر من این دو نامزد را میتوان در قالب تواناییهای شخصی مانند قدرت بیان و سخنوری و شجاعت و صداقت و پاک دستی و تجربهی کاری و مدیریتی و اندوختههای علمی و امثال آن ارزیابی کرد. هیچکس را هم نباید به خاطر حمایت از این نامزد یا از آن نامزد سرزنش و ملامت کرد. چون کسانی که در انتخابات شرکت میکنند چارچوبهای حکومتی را برای حل مشکلات کشور پذیرفتهاند.
برای اصلاح طلبان واقعی با درنظر گرفتن محدودیتهای فعلی شرکت در این فرایند چندان معنا ندارد. چون هدف اصلاح طلبان واقعی تنها سهیم شدن در کیک قدرت نیست. بلکه با اصلاح ساختارها راه رسیدن به دموکراسی را هم باید هموار کنند. اما با سرسختی تمام جلوی این راه گرفته شده و با اصلاح قوانین انتخابات در مجلس یازدهم این پروژه در حال تکمیل شدن است.
اصلاح طلبان واقعی باید رفتار کجدار و مریز را کنار بگذارند و خط قرمز پر رنگ خود را هر چه بیشتر با اصولگرایان به نمایش بگذارند. اعلام کنند این راه و روش شماها برای حل مشکلات کشور نه تنها جواب نمیدهد بلکه روند حل مشکلات را بسیار پرهزینه و پیچیده و طولانی خواهد کرد.
✍️ امان محمد خوجملی
نظر شما چیست ؟