يادداشتها- توركمننيوز: از هر کجا شروع کنم همهاش درد است و فقر وآرزوهایی که تمامی ندارد! میگوید مشکل من این بود که کسی راه زندگی را یادم نداد، وگرنه الان در این حال و روز نبودم و. . .
اینها سخنان یک جوان 25 ساله ترکمنی است که در حال فروش ماهی در گرگان بود، صبح زیبایی که رفتم دفتر نشریه تا درهای امید و آرزوهایی را بگشایم و به وظیفه اجتماعی خود در مورد جامعه، جامهی عمل پوشانده باشم جوان ترکمن، و بلند قامتی با صورتی خندان را دیدم که در حال فروش ماهی بود و تا دید من ترکمن هستم، گفت میشود یک لیوان آب بهم بدهی، منم دعوتش کردم داخل دفتر و سریعا چایی و صبحانه رو آماده کردم تا لقمه نانی را در کنار هم بخوریم.
در این بین با او هم صحبت شدم تا جویای حال و احوالاتش باشم ، تنها فرزند پسر خانوادهای که بعد از چندین دختر متولد شده بود، فارغ التحصیل رشته کشاورزی بود،میگفت پدر و مادری پیر دارد که نیاز به نگهداری دارند، پدرش به دلیل کهولت سن و بیماری دیگر نمیتواند کار کند، از جیبش قرصهایی که برای پدر خریده بود را نشانم میدهد و میگوید خدارو شکر امروز بازار خوب بود و تونستم داروها رو تهیه کنم و ...
از فقر و بیکاری، که اغلب دوستانش دچار آن هستند میگفت و از اینکه اکثر دوستانش در کارخانههای تهران و... مشغول کارگری هستند، میگفت نمیتواند برود آنجاها کار کند،چون کس دیگری نیست از پدر و مادرش مراقبت کند.
اما جوانی بود پر از امید و عشق و محبت، در آخر هم از عشق گفت و آنکه تنها دلگرمی زندگیش نامزدش است و ...
سخن کوتاه میکنم، این قصه بسیاری از جوانان ترکمن صحرای عزیزم است که گرفتار فقر، رکود اقتصادی و بیکاری هستند، و این، راهکاری ندارد جز همت بالای مردم منطقه که با تلاش و پشتکار، منطقه را از این وضعیت رهایی ببخشانند.
به امید ریشه کنی بیکاری و فقر در ایران عزیز و بخصوص ترکمن صحرای زیبا
سعيد ايگدري
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمییابند.
نظرات منتشر شده مخاطبین به منزله تایید یا رد آن توسط تورکمننیوز نیست و تنها در جهت رعایت حقوق نظر دهندگان انتشار مییابد.