چقد حال و هوای بچگی امروز به سرم زده خیلی دلم میخواد خونهی پدربزرگم باشیم همهی عمه و عموهایم دور یک سفره جمع شده و با لبخند حرف بزنیم امسال چقدر دردآور بود حتی لحظهی نماز عید هیچکدوم از ما همدیگر رو بغل نکردیم دست ندادیم و از دور تبریکهای سردمون رو میدادیم از مسجد که برمیگشتیم صدای گاو و گوسفند از خونهها به ندرت میومد خیلیا امسال نتونستن کار کنن و شرمندهی زن و بچههاشون شدن دلم واسه بچهای میسوزه که بوی کباب رو چشید اما هیچوقت مزهاش به دهانش نخورد.
عیددیدنیهامون تنها فقط با یه ماسماسک گوشی تموم میشد (الو سلام عیدت مبارک و تمام) کاش امروز برای همه عید بود عید واقعی اینکه همهی مردم شاد و تندرست در کنار خانوادشون از قهقه و شادی لبریز باشن چقدر امسال دردآور است.
برای خیلیا یادآور حادثهی منا و شهدای مرحومشون شد ولی سال دیگه حتما یادآور کشتهشدگان کرونا خواهیم بود در بین خیلی از ما عزیزانمون نیست.
بیش از این توان نوشتن ندارم چرا که این چند خط برایم دردی بزرگ بود.
نظر شما چیست ؟